eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
2هزار دنبال‌کننده
9هزار عکس
2.3هزار ویدیو
101 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برایت‌شعر‌می‌خوانم‌نگاهم‌می‌کنی‌تنها از‌اول‌هم‌نباید‌دل‌به‌عکسی‌کهنه‌می‌بستم
حال من حال مریضی ست که در کشتن او درد و درمان و طبیبش همه همدست شدند
اگر "خط" خوشی دارم تمام علتش این است... که "خط" چشم هایت را همیشه "مشق" میگیرم
مفهومِ هر نوشته و تصویر و خط تویی حدِّ اقلّ و اکثر و حدِّ وسط تویی غیر از تو هیچ نیست به جسم و روانِ من حس می کنم تمامِ وجودم فقط تویی.
خیالِ از تو نوشتن نداشتم امـا رسید یاد تو از ره، قلم بهانه گرفت
در عشق دو چیز است که پایانش نیست اول سر زلف یار و اخر شب ماست...
نیستی کم! نه از آیینه نه حتی از ماه که ز دیدار تو دیوانه ترم تا از ماه!
‏چشم رضا و مرحمت بر همه باز می‌کنی چون که به بخت ما رسد این همه ناز می‌کنی 🚶🏿‍♂
مرایک‌باردیگرگوش‌کن‌از‌عشق‌می‌گویم زبان‌ِچشم‌هایم‌را‌نمی‌فهمی‌مگر‌جانم؟!
من که آواره شدم حال کجا آباد است مثل بیمار‌ ضعیفم به دلم فریاد است تلخ کردید چرا کام مرا جای عسل کوه کندم غم شیرینِ دلم فرهاد است اشک در گونه‌‌ و چشمم به عطش خشکید باز زندگی در نظرم مرگِ چروک افتاد است دکترم با پدرم بر سرِ اهدا بحث کرد زود امضا بده سید شبمان میلاد است عضو سالم به فلانی و فلانی بنویس چشم ها منتظرانند که آن میعاد است‌ معترض شد پدرم گفت که امضا نکند آنکه در بستر و بیجان شده هم اولاد است 🌸آنقدر حرف زیاد است خودم خسته شدم خوب شد حوصلهٔ پنجره از فولاد است🌸 رفته ام تا دم مرگم که نجاتم دادند مرده بودم که شفایم همه در اسناد است تا توسل به رضا کرده همانجا پلک رفت مرگ گویی که خجالت زده از بنیاد است در کما،دیدهٔ بیدار کمی نور بدید مرتضی را به رضاجان بخدا امداد است من هنوزم که دلم میل حرم میکُنَدش دعوتم میکند آقا به حرم....استاد است