eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
80 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌خواهم فقط از تو بنویسم امّا کلمه‌هایم به چپ و راست می‌زنند شاعری که زندانی‌ست عاشقانه‌هایش هم سیاسی می‌شوند 🌸
مست و خرامان می‌رود در دل، خیال یار من ... 🌸 🌸 🍂🌸🍃 🍃🍂🌸🍃🍂🌸 💜🍃🍂🌸🍃🍂🌸🍃✨
مـــــــــــــــــــــــــن سکوتی بی قـرارم، کاش فـــریادم کنی
عهد بستم نفسم باشے، من باشم و تو اے ڪه بے تو نفسم تنگ و دلم تنگ تر است
امروز ما مهمان ٺـو.... مسٺ رخ خندان ٺـو... چون نام رویٺ می‌برم.... دل می‌رود والله ز جا....
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟ آشفته شد از قصه من خاطر جمعی دیگر چه کنم؟ حال پریشان بکه گویم؟
گیرم چکید قطره‌ای از عشق روی خاک آن هم برای عالم و آدم زیاد بود چیزی نصیب من نشد از کارگاه عشق غیر از غمی که از سرِ من هم زیاد بود
مجرمم من جرم من عشق است حکمم انتظار انتظاری که برای تو بگیرم زندگی است
نمیداند دل تنها، میان جمع هم تنهاست مرا افکنده در تنگی که نام دیگرش دریاست تو از کی عاشقی؟! این پرسش آیینه بود از من خودش از گریه ام فهمید: مدت هاست مدت هاست...
رنج گرانم را به صحرا می دهم،صحرا نمی گیرد اشک روانم را به دریا می دهم،دریا نمی گیرد
اگر دار مکافات است این‌جایی که ما هستیم مچ بی‌معرفت‌ها را چرا دنیا نمی‌گیرد
حال خود را چو بحال دگران سنجیدم کمترین درد من از درد همه بیش آمد.