نامه ای امشب نوشتم بر خدای مهربان
مهر و امضایش نمودم من به اشک دیدگان
خلوت شب بود ،دلم غم داشت ،مثل هر شبم
قاصدک مامور کردم تا رساند آسمان
خوب میدانم خدای من بخواند نامه ام
غیر او من کس ندارم چاره بر احوالمان
گوشه سجاده تر شد ماه آمد بر زمین
شبنمی همچون ستاره جا گرفت رخسارمان
شورحال دیگری آن شب به دل دست داده بود
گویی از شیطان گرفته پس دگر افسارمان
چون خدا هم صحبتم شد نامه ام از یاد رفت
شکر ای معبود من نامم شد از دیوانگان
نه دگر سنگ صبور فاش کن این نکته را
هرکه غافل از خدا باشد شد از بیچارگان
#جواد_الماسی
طعم بی پدر شدن رو
رفتی و بازم چشیدم
تو تمومِ نقاشی هام
تورو با دو بال کشیدم
بعد رفتنِ تو دیگه
آسمونم بی ستاره س
گریه روی قبرِ سردت
دیگه تنها راه چاره س
از رو دلتنگیه آره
اینکه عکستو میبوسم
منم اون پرنده ای که
بی تو،تو قفس میپوسم
دیگه مَحرمی ندارم
از چشام بخونه دَردُ
کی بجز تو لایقه که
بش بگم واژه ی مَردُ
میری از تو آسمونا
حواست به این زمینه
آره ما مسافریمو
آخر قصه همینه
فرزانه پورنظری
#دلتنگی
#حاج_قاسم
#شهدا
#باز_نشر
تو با من چای نوشیدی و رفتی؛ آه، بعد از تو
حیایم مانعم شد تا ببوسم استکانت را...
#محسنایمانی
کمی دیر آمدی ای عشق!
اما باز با این حال،
اگر چیزی
از این غارتزده باقی است،
غارت کن...
#حسین_زحمتکش
به آرامی پریشان کرد خاطرجمعیِ ما را!
اصولِ دلبری را مو به مو امشب رعایت کرد...
#محمد_شریف
پیچیده ای به پای خودم ای کلاف من
ای شعر، ای بزرگترین اعتراف من
ای مولوی بیدل نیمای منزوی!
قالیچه ی رفو شده ی دستباف من
ای وجه اشتراکم در قهر و آشتی
محصول اتفاق من و اختلاف من
ای که به جنگ خوانده ای و در ازای آن
یک شاخه گل گذاشته ای در غلاف من
ای مورد مباحثه ی فیلسوف ها
ای هیچ هیچ،ای همه ی اکتشاف من
باید برید از تو برای دمی حیات
آه ای حیات بخش من ای بند ناف من!
سِحر اتاق آینه بودی، تو را شکست
یک من از آن هزار منِ در مصاف من..!
#ملکیان
#شعرخوببخوانیم
به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
#محتشم_کاشانی
بپرس از من کجا رفتم؟
چه کردم؟
با که ها بودم؟
به من حس مهم بودن بده این روز آخر را...!
#سعید_صاحب_علم
برای آنکه نگویند، جستهایم و نبود
تو آن که جُسته و پیداش کردهام، آن باش
#حسینمنزوی
خشکاندهام اسم تو را عُمریست لای دفترم
اما همیشه تازهای در سرسرای باورم!
#صباغنو