eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
70 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وخوابم می برد بین هزار و یک شب موهات و سجده میکند هاروت هم بر سِحر ابروهات هزاران سال می پیچد به گوش مردم شیراز صدای جینگ و جینگ نغمه ی ساز النگوهات چرا یادت نمی آید که در دنیای قبلیمان تو تاکی بودی و من پیچکی بر دور بازوهات و در هندوستان روزی خدای معبدی بودی و من هم بت پرستی در میان خیل هندوهات من و تو یک نفر بودیم از اول مطمئن هستم سر من را خدا داده برای روی زانوهات! به دور از چشم بدخواهان بیا عاشق شویم از نو قرار ما کنار خُم ! شب یلدای گیسوهات...
دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
دلگیر باشی با خودم درگیر خواهم شد بانو بفهمم گریه کردی پیر خواهم شد‌..‌
تو همچون خرمن حُسنی و ما چون خوشه چینانت..
نازی است تو را در سر، کمتر نکنی دانم دردی است مـرا در دل، بـاور نکنی دانم
به رویم چشم می‌بندی، جهان تاریک می‌گردد... نِگاهَت را دَریغ از من مکُن اِی ماهِ بی‌رحمم!
قرار شد که شما بی‌قرار هم باشید جهان دچار شما شد، دچار هم باشید..
که خلق گشته زمین تا شما به‌هم برسید...
انسان کامل را ببین، با خود مکمل می‌برد...
تمام عمر دمادم کنار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید..
رفت و حالا هزار و یک شب شد یاد او می‌کشد به‌تن تب را جز تو ای شعر هیچ کس نشنید قصه‌های هزار و یک شب را...
بمان، انار برایت شکسته‌ام که غمم را به این بهانه برای تو دانه دانه بگویم...