🌱 ما در معرض بزرگترین نعمت هستیم. نعمت اباعبدالله الحسین(ع)
نباید از کنار این نعمت به سادگی بگذریم.
در این محرم، نسبت به نعمت اباعبدالله الحسین(ع) سراسر شکر باش،
بگو خدایا: خدایا ممنونتم که به من حسین(ع) دادهای.
یک محرم، ده روز از خدا تشکر کن!
◾️علیرضا پناهیان
پرچم زدهاند از غم تو کوچه به کوچه
انگار عوض کرده زمین پیرهنش را ...
#سیدمصطفی_فهری 🏴
وصیتم شده آقا مرا کفن نکنند
مگر به پیرهن مشکی عزای خودت..
#حسن_لطفی
#صلیاللهعلیکیاسیدناالمظلوم
آقــــــای خوبی ها بگو نوکـر نمی خواهی؟
روی تنـم سنگین شده تو سر نمی خواهی؟
گفتی کـــه قصدت نهی از منکر فقط بوده
بیچاره ای دل خسته ازمنکر نمی خواهی؟
یک روز ما را می خــــــری، آخر یقین دارم
ما را اسیــــــر مرگ در بستــر نمی خواهی
از بس کـــریم و مهـــربانی شمـــرها را هم
از حـر درگاه خودت کمتــــــر نمی خواهی
ای کاش در گوش منِ فطرس بخوانی که ؛
ای در سقوطی سخت! آیا پر نمی خواهی؟
#یاحسین
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️
4_5992588746497723583.mp3
4.77M
هر شب با یاد تو زیر نور ماه
گفتم ای وای از غروب قتلگاه
آه از این کوچه به اون کوچه
صدا کردم میا کوفه میا کوفه
🏴 روز اول محرم ۱۴۴۴
🎙 #محمد_حسین_حدادیان
✳️ #جدید
#️⃣ #شب_اول_محرم
#️⃣ #شهادت_حضرت_مسلم_ع
این خبر را برسانید به کنعانی ها
بوی پیراهن خونین کسی می آید
😭😭◼️◼️😭😭◼️◼️
#مهدی_جهاندار
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
ظهرتون بخیررررررررر
ایام تسلیت🏴🏴🏴
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهره تو خندان است
اگر در آتش مهرت گداختیم چه غم
جزای سوختگان در غمت دوچندان است
به احتیاج سراغ از غم تو می گیریم
که غم، قنوت نماز نیازمندان است
از آن زمان که گرفتی ز مردمان بیعت
جدال عهدشکن ها و پایبندان است
خوشا به تربت پاک تو سجده کردن ما
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
فاضل نظری
.
▪️ فصل عزا
آمد دوباره فصل عزا شعر غم بخوان
با سینۀ پرآتش و با چشم نم بخوان
آمد دوباره موسم ماتم بگیر دم
همراه عرش و کرسی و لوح و قلم، بخوان:
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
این را هزار بار بخوان، دمبهدم بخوان
شرحی از آتش دل آل رسول را
در بندبند مرثیۀ محتشم بخوان
آمد دوباره ماه غم و ماتم حسین
این ماه را بزرگ بدان محترم بخوان
در نینوای غمزده چون نی به ناله باش
در پردههای شور و نوا زیر و بم بخوان
از بلبلان خونی و بیآشیان بگو
از لالههای زخمی و زار و دِژَم بخوان
همراه اشک و نالۀ زهرا و مرتضی
نوحه ببار و شور بگیر و دودم بخوان
"از آب هم مضایقه کردند کوفیان"
طوماری از جنایت اهل ستم بخوان
از خیمهها و قحطی آب و عطش بگو
از دست و مشک و فرق و عمود و علم بخوان
بر روی نیزه آیۀ اعجاز را ببین
از داستان کهف و رقیم این رقم بخوان
همچون نسیم از حرم دوست کن گذر
از غنچههای پرپر باغ قِدَم بخوان
بگذار سر به تربت مولای بیکفن
از غربت و مصائب اهل حرم بخوان
#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۰/۰۵/١۹
برابر با یکم محرمالحرام ١۴۴۳
#یا_حسین
#ما_ملت_شهادتیم
#ما_ملت_امام_حسینیم
🏴
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
با توام آی حضرت باران!
ظهر روز دهم کجا بودی؟! 😭
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#حسین_زحمتکش
بر داغ تو تمام محرم گریستم
بسیار بود این غم و من کم گریستم
بر زخمهای تو همه عالم گریستند
من هم دوباره با همه عالم گریستم
فرزند را نشان ز پدر لازم است و من
در اقتدا به حضرت آدم گریستم
همناله با خلیل خدا در منای عشق
بهر تو ای ذبیح معظم گریستم
گفتند اشکِ شیعه به زخم تو مرهم است
من تا نَهَم به زخم تو مرهم، گریستم
از لحظۀ شنیدن «ان کنتَ باکیاً»
پیوسته با غم تو به هر غم گریستم
بر خاتمی که رفت به تاراجِ اهرمن
همناله با پیمبر خاتم گریستم
شوق بهشت و خوف جهنم سبب نبود
تنها به خاطر تو دمادم گریستم
"یابن شبیب" را شب اول شنیدمُ
پای همین، تمام محرم گریستم
#علیرضا_قاسمی
ما در دو جهان، لطفِ جلی را داریم
یعنی که به سر، دستِ ولی را داریم
تا آخرِ عمرِ خود فقط شکر کنیم
زیرا که حسین بن علی را داریم.
#حسینعلی_زارعی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هرکس به ماتم تو نشست و عزا گرفت
در پیشگاه حضرت داور بها گرفت
ای علتِ وجود ، سلیمانِ کربلا
از برکت تو بود که عالم صفا گرفت
ای خوش به حالِ نوکرِ تو با دوقطره اشک
مشمولِ لطف فاطمه شد ، کربلا گرفت
آقا اگر اجازه دهی روضه خوان شوم
کز روضه تو خضر نبی هم بقا گرفت
**
مقتل نوشته تکیه به نیزه زدی و بعد ...
تیری رسید و در وسط سینه جا گرفت
مقتل نوشته شمر به گودال آمد و
در دستِ خود محاسنِ سرخِ تو را گرفت
با چند ضربه ای سرتان را برید و بعد
آن را به پیش دیده خیر النسا گرفت
با چه مصیبتی پسرت زین العابدین
بر دور قطعه قطعه تنت بوریا گرفت
شاعر: #یونس_وصالی
شوکت و شهرت و دولت به شَهان اَرزانی
از عناوین جهان، مرثیه خوان ما را بس
#علی_انسانی
#محرم
#امام_حسین
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
┈┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈┈
#امام_حسین_علیه_السلام
هر غمی دیدیم، فرمودند فَٱبْکِ لِلحُسین
بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت میکنیم
#مرتضی_امیری_اسفندقه
آبرویی بده آنقدر که تا آخر عمر
تا سری هست فقط پیش شما خم باشد
مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که
در دلم ذرهای از مهر شما کم باشد…
#زهرا_نظری
#حسین_جان
لباس مشکی احرام را به تن کردیم
محرّم است، به دور حسین باید گشت
#محرم 🏴
#زینب_نجفی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
خدایت غرق خون میخواست عباس
تــو را آلالهگـون میخـواسـت عباس
دو دسـتـت را بــرای سـقـف هسـتـی
به عنـوان سـتـون میخواست عباس
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#ناصر_بهرامی
﷽
━━━━💠🌸💠━━━━
نـشـان اشـک بـر پـیـراهـنت نیست
رمـق دیگر گـل من در تـنت نیست
بخـواب اصـغر که حتی جرعه آبی
برای دست از جان شستنت نیست
━━━━💠🌸💠━━━━
#محرم 🏴
#عباس_شاهزیدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_عصر_عاشورا
قسم به رایحه ی عطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن ازین روسیاهِ بد رفتار
قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویت
فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین
چه آمده به سر آن دو چشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه ابرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
#اباعبدالله
#محرم
#روضه
غزل مرثیه با الهام از غزل عرفانی امام خمینی (ره):
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
حال سجاد تو را دیدم و بیمار شدم
در حسینیه ارباب شبی خوابم برد
صبح پشت در یک میکده بیدار شدم
چه شبی بود که از بین دو انگشت شما
ناگهان با خبر از عالم اسرار شدم
بچه بودم که علمدار، شفا داد مرا
تا قیامت به ابالفضل(ع) بدهکار شدم
خلق در روضه گرفتند برات عتبات
من بیچاره ولی دیر خبردار شدم
رشته بر گردنم افکنده ای و در پی تو
هر شب آواره هر کوچه و بازار شدم
کربلا اوج عزا بود ولی چون زینب
از بلایای پس از شام عزادار شدم
"من از آن روز که در بند توام آزادم"
نوکر فاطمه (س)و حیدر کرّار شدم
#عباس احمدی
چون صبا دید به صحرا، بدن بیكفنش
خاك میریخت به جای كفنش بر بدنش
چون كه از مركب خود، شاه به گودال افتاد
حمد یزدان به لبش بود و شفاعت سخنش
آخرین بار كه شه، جانب میدان میرفت
خواهرش داد به او، كهنهترین پیرهنش
من چه گویم؟ چه شد این پیرهنش، آخر كار
كه همی سوخت ز تابیدن خورشید، تنش
گشت آغشته به خونِ دلِ او، تربت او
از سُم اسبسواران به بدن تاختنش
عجبا! از بدنی بیسر و این جورِ عدو
بس نبودیش مگر آن همه كرب و محنش؟
زینب از دیدن این صحنهی جانسوز، «حسان»!
مات و حیرتزده، انگشت عجب بر دهنش
#حسان چایچیان
بر نی سر حسین، به دست سوارهای
گاهی كند به محمل زینب، نظارهای
آن جا نشسته، غمزده طفلی سه ساله است
رنگ پریدهاش ز غم دل، اشارهای
ترسان گرفته دامن زینب كه عمّه جان!
دریای غم مگر كه ندارد كنارهای؟
از آفتاب، لالهصفت چهره سوخته
داغ دلش مگو، كه ندارد شمارهای
نیلی رخش ز سیلی و پایش پُر آبله
مجروح گوش او ز پی گوشوارهای
از گریهاش كباب، دل همرهان او
هر گفتهاش ز آتش حسرت، اشارهای
محمل تكان چو میدهدش، یاد میكند
از خیمهای و كودكی و گاهوارهای
تاب سفر ندارد و راه است بس دراز
خوانَد به گریه عمّهی خود را كه: چارهای
دل نیست آن دلی كه نسوزد به حال او
دارد شرف به سنگدلان، سنگِ خارهای
دخت شهی كه كار دو عالم به دست اوست
دردا! اسیر شد به كف هیچكارهای
زآن دم كه آفتاب امامت غروب كرد
گردد رقیه از پی او چون ستارهای
آمد سر حسین، «حسان»! پابهپای او
زآن دم كه شد جدا ز تنِ پارهپارهای
#حسان چایچیان