بعد آن مَشکِ پارهی پسرش
شَرم دارد از این چرا زنده است
هر کجا شیرخواره میبیند
از نگاهِ رباب شرمنده است...
#مهدینظری
با خودم فکر میکنم گاهی
از حرم دل بریده بودم کاش
درد دوری کشیده بودم کاش
کربلا را ندیده بودم کاش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
🏴از زبان تیر سه شعبه
قبول دارم در کربلا ثواب نکردم
ملامتم نکن! آغوش را جواب نکردم
همه توان خودش را گذاشت حرمله اما
خدا گواه به سمت علی شتاب نکردم
به زهر، کام مرا تلخ کرد حرمله اما
هوای بوسه بر آن شیشۀ گلاب نکردم
هزار بار مرا سمت مشک آب فرستاد
ولی به حضرت عباس فکر آب نکردم
دو راه داشتم: اصغر - حسین... ساده بگویم
که چشم بستم و از این دو انتخاب نکردم
به تیره بختی من تیر نیست در همه عالم
که هیچ کار برای دل رباب نکردم
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
تصوّر کن که ظهری گرم باشد جنگ هم باشد
شمار دشمنان بسیار و عرصه تنگ هم باشد
تصوّر کن که بین لشکر دشمن نه تنها شِمر
که خولی باشد و صد حرمله نیرنگ هم باشد
کنارِ این همه جُرثومههای پست و بیاحساس
فقط کافی است اِبنسعْد پیشاهنگ هم باشد
جوانی بر زمین افتاده و دستِ حرامیها
نه تنها نیزه باشد، چوب باشد! سنگ هم باشد
چگونه میشود آیا که روی صورت یک زن
کنارِ جای زخم تازیانه ، چنگ هم باشد
تحمّل کردن سرها به روی نیزه جانکاه است
اگر از کربلا تا شام ده فرسنگ هم باشد
شبیه مادری که طفل او دارد عطش ، امّا
به دشمن رو زدن خیلی برایش ننگ هم باشد
سر خونینِ بابا را برای دختر آوردند
تصوّر کن که دختر بچّه اش دلتنگ هم باشد
#مهدی_خداپرست
#بهبهانهمحرم
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
تو تنت تا شده و تا شده من هم کمرم
مثل تو درد گرفته همه ی بال و پرم
گرچه من عین حسن زهر نخوردم اما
پاره پاره شده حالا همه جای جگرم
ترسم این است که زنهای حرم جان بدهند
گر ببینند که افتاده ای از پا پسرم
چشم من تار شده یا که تو کوچک شده ای
علی اکبر، علی اصغر شده ای در نظرم
خبرش پخش شده پخش شدی روی زمین
خبرش پخش شده ریخته ای دور و برم
من از این چند برابر شدنت فهمیدم
چقدر کینه به دل داشته اند از پدرم
بغلت میکنم و از بغلم میریزی
آه بابا چه کنم با تو و این دردسرم
با چنین ریخت و پاشی که شدی ممکن نیست
که تو را یک نفری تا دم خیمه ببرم
دارد از سمت حرم عمه ی تو میآید
ولدی گفتنم انگار رسیده به حرم
به روی دستِ پدر دست و پا مزن گلِ من!
تمامِ ارض و سماوات رفتهاند از حال ...
#نوید_نیّری
#علی_اصغرم
ای تیر! کجا چنین شتابان؟...آرام
قدری به کمان بگیر دندان...آرام!
ای تیر!به حرفِ حرمله گوش نکن!
برگرد...نرو تو را به قرآن...آرام
#عارفه_دهقانی
به روی دست پدر غنچه ی تو پر پر شد
و جمع شد کف دستش گلاب بعد از تو
#علیاصغرِحسین
.
.
پسرم میروی آرام و پر از واهمه ام
بیشتر دل نگران پسر فاطمه ام
پسرم شادی این قوم فراهم نشود
تاری از موی حسین بن علی کم نشود
تیر حس کردی اگر سوی پدر می آید
کار از دست تو، از حلق تو بر می آید
خطری بود اگر، چاره خودت پیداکن
قد بکش حنجره ات را سپر بابا کن
آه بانو چه کسی حال تو را میفهمد
اصغر از فرط عطش سوخت خدا میفهمد
داغ در چهره تو چند برابر گشته
طفل سیراب شده خنده کنان برگشته
#سیدحمیدرضابرقعی
#شهادتحضرتعلیاصغر
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست :
مباد شاهدِ جان دادنِ پسر، پدری...😭😭
#سجاد_سامانی