eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گاهی همین‌که دل به کسی بسته‌ای بس است بغضت ترک‌ترک شد و نشکسته‌ای بس است گاهی فقط همین‌که به امّیدِ دیگری از خود غریبه‌تر شدی و خسته‌ای بس است اهل زمین همیشه زمین‌گیر می‌شوند یک بال اگر از این قفست رَسته‌ای بس است در مرزِ عشق و وصل، تو ابن‌السّلام باش با این‌همه تضاد، چو پیوسته‌ای بس است این دور، دورِ حدِّ اقل‌های عاشقی‌ست در حدّ یک نگاه که وابسته‌ای بس است
دعاهای🤲 سحر گویند میدارد اثر، آری اثر می‌دارد اما کِی شبِ ❤️ سحر دارد.....؟!؟!
هزار مرتبه خواندم دعا میان قنوت خدا کند که نباشد کسی دچار کسی ♥️ join»@khalvatehdel
میشود باز ڪسی همرهت اما هرگز مثل من عاشق و دیوانه و مدهوشت، نه ♥️ join»@khalvatehdel
گریه یِ قصاب و رقصِ مذهبی ها دیدنی است... عشقِ لامذهب چه ها با نسلِ آدم کرده است! join»@khalvatehdel
گفتا : که دهم کام دلت روزی و بسیار ماه آمد و سال آمد و آن روز نیامد ♥️ join»@khalvatehdel
اگر قرآر است بیایے بیا دل دل نکن آمدنت که استخاره نمیخواهد جانآ.. ♥️ join»@khalvatehdel
؛•┈┈┈••✦•❄️•✦••┈┈┈•؛ شنیده ام سرت درد می کند... آن را روی شانه ام بگذار! من دنبال دردسر می گردم...! ؛•┈┈┈••✦•✿•✦••┈┈┈•؛
🥀✨ دست مرا محڪم بگیر و ول نڪن! من از بلندے روزهاۍ بی‌تو میترسم ‌!
چند ماهی میشود در خدمتم حالا چه سود مثل سیگارم شدی با آرزوهایم به دود خاطراتم را نوشتم باز شد یک دفتری جلد رویش صورتی،عاشق کنان گل دختری چوب خط ها در کلاهم داغ برجک بر تنم کاش زنگی میزدی آهسته میگفتی منم از همان برجک تو را تصویر کردم بارها آخرین دیدارِ ما شد آخرین دیدار ها حال نیستی غم ندارم با دروغم قانعم ذوب شدم جوری که گویا جامدی در مایعم فکرکردی شعرمن تلخ است محزون میشوی کام شیرین میکنم بعدش از اینجا میروی من به شادی شهره هستم غم ز من،افسرده است فرض کن چلسی ز پیکان سیزده گل خورده است شهربانو هرچه باشد بگذرد خدمت چو باد گر دعا خوانی برایم چارقل یا وَن یکاد ترش وشیرین یاملس وعرم بخوان استادِ مه آخ خدا مرگم دهد آب از دهان افتاده ره نقد وعرم با زبان روزه ات پاداش توست بند پارتی فکر کن واعر همان داداش توست پای برجک رفتم، پستم تمامش پای وعر دست بالا را بگیر از دشمنم پایان شعر بداهه بیرون برجک ولی مشرف به برجک😁
تو فقط شعر بگو ... گوش شنیدن دارم جز تو من از همه ی خلق خدا بیزارم
شعر ها حرف زبان نیست..ز دل میجوشد چه کسی عشق خودش را به کسی میپوشد؟؟؟؟