هرچند انتقــــــــام از کفتارهای غدار
شد در کمند و تور بی غیرتان گرفتار
با انتخـــــاب مردی از تیره ی عدالت
تسکین گرفته قدری درد فراق سردار
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️
#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
دیروز اثر به اشک و آهم دادند
امروز در این حرم پناهم دادند
فردا به تمام عاشقان خواهم گفت:
در حصن ولایت تو راهم دادند
شاعر:استاد #محمدجواد_غفورزاده
صلی الله علیک یاعلی بن موسی الرضاالمرتضی
یک جهان شرمنده ی لطف فراوان شماست
برکتی هر گوشه از دریای احسان شماست
مابه شوق دیدن خورشید تنها زنده ایم
چشم مان هر صبحدم سوی خراسان شماست
هرطرف هستیم می گردیم سوی مشهدت
قبله ی هشتم ضریح نور افشان شماست
دستهایی که گره خورده گواهی می دهند
حضرت خورشید دست ما به دامان شماست
با طبیبی چون شما بی درد بودن خوب نیست
چون نصیب دردمندان فیض درمان شماست
ما که یه عمر است با عشق شما خوکرده ایم
در عزایت قلبهامان بیت الاحزان شماست
گرد کفش زائرانت رابه چشمم می کِشم
سنگْ هم یک گوشه ی این سفره مهمان شماست
سرزمینم با تمام وسعت و گستردگی
صحنِ جمهوری اسلامی ایران شماست
هرچه می خواهند بازیِ براندازی کنند
پشت مان گرم است آقا این وطن آنِ شماست
احمدرفیعی وردنجانی
شب شد تو چرا باز نداری به سرت خواب
حتما که نباید دلِ دنیا بشود آب
رحمی به دلم کن شبِ تارم بدرخشان
شب خوش به خودم گو که منم آن مَهِ بیتاب
#سید_طباطبایی
امام و سرورم را دوست دارم
من این صحن و حرم را دوست دارم
چو ریزم اشک در صحن عتیقش،
ز چشمان ترم را دوست دارم
تمام دین من با اوست کامل*
ومن این باورم را دوست دارم
به ایران چون نگینی میدرخشد
از این رو کشورم را دوست دارم
خریدم خاتمی از سنگ فیروز
چقدر انگشترم را دوست دارم
به دل دارم امیدی وقت رفتن
سلام آخرم را دوست دارم
ز من هرگز نگاهش را نپوشاند
نگاه دلبرم را دوست دارم
مرا مادر به حق او دعا کرد
دعای مادرم را دوست دارم
شده میلاد خواهر روز دختر
و روز دخترم را دوست دارم.
چو گفته لحظه ی مرگم میاید،
به بالین سرم را دوست دارم.
به وقت جان سپردن سر به پایش،
به رویش بنگرم را دوست دارم
* اشاره به روایت🌸 کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی به شرطها و شروطها و انا من شروطها🌸
#_سلامحضرتباران۷۸۶
کبوتر دل من راهی خراسان شد
دخیل پنجره فولاد آن گلستان شد
ورودی حرم از صحن انقلاب خوش است
برای عرض ارادت به پیش سلطان شد
سرم به زیر و مثل همیشه دست بر سینه
دوچشم پر زگناهم زشرم گریان شد
تمام غصه ی عالم به روی دوشم بود
به محض دیدن بارگاه روبه پایان شد
چقدر در حرمت اعتکاف میچسبد
وجود من پر عطر گلاب و ریحان شد
🌸
#_سلامحضرتباران786
#وداع_با_محرم_و_صفر
🔹شاید تو خواستی...🔹
شاید تو خواستی غزلی را که نذر توست
اینگونه زخمخورده و بیسر بیاورم
یک قطعه خواندی از روی نی، شاعرت شدم
آن قطعه را نشد به غزل در بیاورم
یک پرده خواندی از روی نی، آتشم زدی
این شعله را چگونه به دفتر بیاورم؟
با حنجر تو کاری اگر خنجری نداشت
کاری نداشت واژۀ بهتر بیاورم
وقف تو اشکها و غزلهام، تا اگر
گفتی گواه عشق بیاور، بیاورم
فصل عزا تمام شد اما چگونه من
پیراهن عزای تو را در بیاورم
تا میوزید نام تو، پر میکشید دل
چیزی نمانده بود که پر در بیاورم
نزدیک بود در تب گودال قتلگاه
از عرش ربنای تو سر در بیاورم
با اشک آمدم به وداعت که لااقل
آبی برایت این دم آخر بیاورم
این واژهها به کار رثایت نیامدند
با زخمهای تو چه برابر بیاورم؟
آخر نشد که آب برایت بیاورند؟
این روضه را گذاشتم آخر بیاورم
امسال هم دعای فرج، بیجواب ماند
من میروم برای تو یاور بیاورم
قرآن بخوان که گوش دلم با صدای توست
این بیت هم، سرِ غزلی که فدای توست
#حسن_بیاتانی
#امیرالمومنین_ع_مدح، #لیلة_المبیت
عشق نبی و یارِ زبردست؛ علی
امن است و امان یکسره! تا هست علی
شد حافظِ جان حضرت پیغمبر
فرماندۂ لیلة المبیت است علی!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
معمارِ بی نظیر شبستانِ عاشقی
نامت ستونِ محکمِ ایوانِ عاشقی
از ناودانِ کنجِ حرم نور می چکد
شمس الشموس،حضرتِ بارانِ عاشقی
خورشید خواب مانده در آغوشِ صبحگاه
در سایه ی حقیقت تابانِ عاشقی
هر زائر انعکاس طنین هدایت است
در آستانِ آینه بندان عاشقی
شکرِ خدا همیشه دلِ نیمه جانمان
احیا شده به برکتِ جریانِ عاشقی
ما را از اضطراب تسلسل خلاص کن
محکم ترین گزاره ی برهانِ عاشقی
بر سفره غیر از عشق طعامی نیاورید
یک عمر خورده ایم فقط نانِ عاشقی
از بارگاهِ قبله ی حاجاتِ عاشقان
هر کس نصیب برده به میزانِ عاشقی
دستِ ادب به سینه غزل نذرمی کنیم
صلّ علی غریب خراسانِ عاشقی
دل خسته ای که در حرمت اشک می سرود
دور از شماست تعزیه گردانِ عاشقی
با حسرتِ کشنده ی لمس ضریحتان
داریم روز و شامِ غریبانِ عاشقی
گاهی قطارِ خاطره بی وقفه می رود
مشهد، پلاک روضه،خیابانِ عاشقی
#مارال_افشون
بسم الله الرحمن الرحيم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#بصیرت #وحدت
#سیدمحمدجواد_شرافت
▶️
سلمان کیستید مسلمان کیستید؟
با این نگاه شیعه ی چشمان کیستید؟
با این نگاه شعله ور از برق افتراق
با این نگاه خط زده بر خطبه ی وفاق
با این نگاه پر شده از خط فاصله
دور از ملاحظات روایات واصله
با کیست این نگاه؟ پی چیست این نگاه؟
آیینه ی نگاه علی نیست این نگاه
چشم علی که محو افق های دور بود
از درد و داغ شعله ور اما صبور بود
چشمی که حرف حرف سکوتش شنیدنی ست
چشمی که ربنای قنوتش شنیدنی است
آن حرف ها چه ژرف چه ژرفند خوانده اید؟
آن حرف ها شگفت و شگرفند خوانده اید؟
از درد بی امان چه بگویم شنیده اید
از خار و استخوان چه بگویم شنیده اید
مولا رسیده بود به سوزان ترین مصاف
اما نبرد دست به شمشیر اختلاف
تیغی که در مصاف به فریاد دین رسید
این بار در غلاف به فریاد دین رسید
چون لیلة المبیت علی از خودش گذشت
آتش به سینه داشت ولی از خودش گذشت
آتش به سینه داری اگر، شعله ور مباش
هیزم بیار سوختن خشک و تر مباش
دامن مزن به آتش این قیل و قال ها
از حق بگو، چنانکه علی گفت سال ها
از حق بگو ولی نه به توهین و افترا
با منطق علی، نه به توهین و افترا
القصه سیره ی علوی این چنین نبود
تاریخ را بخوان اخوی این چنین نبود
بادا که تا همیشه بمانیم با علی
سلمان شویم و مسلم این راه یا علی