eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ما را فقط به خاطر فرزند پاک توست گر سرنوشت ، شیعۀ ثانی عشر نوشت ━━━━💠🌸💠━━━━
صلی الله علی امام حسن عسکری تو در محاصره ی خیل چشمها بودی اسیر بودی و هفت آسمان رها بودی اسیر بودی و شهری تمام زندانبان اسیر لشکر بی مهری و جفا بودی بنا نبود که از حصر رد شوی اما همیشه معتکف باغ ربنا بودی قرار بود بمانی غریب شهر اما برای مردم دلداده آشنا بودی قرار بود که تنهایی ات نصیب شود ولی نشد که تو هر لحظه با خدا بودی نه دوستان همه از هر دعات پربهره برای دشمن خود نیز در دعا بودی برای هرکه چراغ هدایتی می خواست به مهرورزی خود حاجتی روا بودی به آن لبان عطشناک و روضه های دلت همیشه زائر صحرای کربلا بودی نه زهر بود که جام وصال نوشیدی چقدر تشنه این باده ی لقا بودی همیشه نور تو تابنده است در جانها نصیب دشمن دین خداست نابودی احمدرفیعی وردنجانی
این شعرها دیگر برای هیچ‌کس نیست نه، در دلم انگار جای هیچ‌کس نیست آن‌قدر تنهایم که حتی دردهایم دیگر شبیه دردهای هیچ‌کس نیست حتی نفس‌های مرا از من گرفتند من مرده‌ام در من هوای هیچ‌کس نیست دنیای مرموزی است، ما باید بدانیم که هیچ‌کس این‌جا برای هیچ‌کس نیست من می‌روم هر چند می‌دانم که دیگر پشت سرم حتی دعای هیچ‌کس نیست
19.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 شعرخوانی مهدی رسولی درمورد اغتشاشات اخیر صد رشته‌ی کوه مقاوم دارد این خاک دشمن بداند دارد این خاک دشمن به هر است دنبال بهانه این بار هم در خواب بیند پنبه‌دانه به آتش می‌کشید؟ ای مرگ‌تان باد آتش نصیب کل ساز و برگ‌تان باد
زخمم بزن، که زخم مرا مرد می‌کند اصلا برای عشق سرم درد می‌کند   زخمم بزن که لااقل این کار ساده را هر یار بی وفای جوانمرد می‌کند   آن‌جا که رفته‌ای خودمانیم هیچ‌کس آن‌چه دلم برای تو می‌کرد، می‌کند؟   در را نبسته‌ای که هوای اتاق را باد خزان فاصله دلسرد می‌کند   فردا نمی‌شوی که نمی‌دانی عشق تو دارد چه کار با من شبگرد می‌کند   خاکستر غروب تو هرروز در افق آتش‌پرست روح مرا زرد می‌کند   عاشق بکُش که مرگ، مرا زنده می‌کند زخمم بزن که زخم مرا مرد می‌کند
قربان آن سری که به زانو نهاده است امشب (امروز) امام ما پدر از دست داده است شاعر:
تو آینه ی خدا نمایی آقا سوّم پسر از نسل رضایی آقا حق دارم اگر کریمتان می خوانم دوم حسن آل عبایی آقا *** این درد که مانده بی دوا را چه کنم این حالت تحبس الدعا را چه کنم این ها به کنار یک نفر می گوید؟ این دوری راه سامرا را چه کنم شاعر:
جگر با زهر شد درگیر و آه از سینه ات برخواست از این غم باز هم در سینه ام بزم عزا برپاست نفس میسوزد و دارد دو چشمت تار می بیند دوباره روی خاکِ سردِ حجره یک حسن(ع) تنهاست خودت را رو به قبله کرده ای با زحمت بسیار اجل نزدیک شد! از سردی دستان تو پیداست شدی دوم-حسن(ع) که باز خرجِ کینه ات کردند به دستِ زهرِ مسمومی که قصدِ کشتنش بالاست رسید آخر به لب جانت؛ امام ِ عسکری(ع)جانم ملائک آمدند آقا به دورِ پیکرت غوغاست سپس مهدی‌(عج) رسید و جعفر کذاب ها دیدند که این صاحب-عزا با سنّ کم هم سرور و آقاست یتیمانه پدر را دفن کرد و تازه شد داغش به یادِ پیکری زخمی، دلش آوارهٔ صحراست لبش آهسته با خود گفت غرقِ آه یا جداه لبانت از عطش خشک و کنارت پهنهٔ دریاست بمیرد کاش آن خنجر که دارد چشم بر حنجر إلهی بشکند دستی که بر قتل تو بی پرواست پریشان آمد و حالِ تو را دید و «بنیّ» گفت پریشان-حالی اش از پیکرِ عریانِ تو پیداست میانِ ازدحامی سخت شد پیراهنت پاره عزادارِ شبانه روزِ این غم مادرم زهراست(س)! شاعر:
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم از لذت این چشم به راهی ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم همواره تویی، هرچه تو گویی‌و تو خواهی
هدایت شده از آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
﷽ دیدار تو گر صبح ابد هم دهدم دست من سرخوشم از لذت این چشم به راهی ای عشق، تو را دارم و دارای جهانم همواره‌تویی،‌هرچه تو گویی‌و تو خواهی صبحتون بهشت🌹🌹🌹🌹🌹