eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گیرم که به هر حال مرا برده‌ای از یاد گیرم که زمان خاطره‌ها را به فنا داد! گیرم نه تو گفتی، نه شنیدی، نه تو بودی، آن عاشقِ دیوانه که صد نامه فرستاد! تقویم دروغ است! تو اصلا ننوشتی میلادِ عزیزِ دلِ من: پنجمِ مرداد! با آن همه دلبستگی و عشق چه کردی؟! یک بار دلت یادِ منِ خسته نیفتاد! یعنی به همین راحتی از عشق گذشتی؟! یک ذره دلت تنگ نشد خانه‌ات آباد؟! این بود جوابِ منِ دلخسته‌یِ عاشق؟ شیرینِ رقیبان شده‌ای از لجِ فرهاد؟! باشد، گله‌ای نیست! خدا پشت و پناهت، احوالِ خودت خوب، دمت گرم، دلت شاد 🍃
تهمت نالایقی بر ما زدی رفتی قبول! در پی لایق برو ما هم تماشایش کنیم...
لااقل عاشق معشوقه‌ے‌ مردم نشوید  که به فتوای همه مظهر حق الناس است
مرگ در قاموس ما از بی وفایی بهتر است در قفس با دوست مردن از رهایی بهتر است قصه ی فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه دل به دست آوردن از کشور گشایی بهتر است تشنگان مهر محتاج ترحم نیستند کوشش بیهوده در عشق از گدایی بهتر است باشد ای عقل معاش اندیش، با معنای عشق - آشنایم کن ولی نا آشنایی بهتر است فهم این رندی برای اهل معنا سخت نیست دلبری خوب است، اما دلربایی بهتر است هر کسی را تاب دیدار سر زلف تو نیست اینکه در آیینه گیسو می گشایی بهتر است کاش دست دوستی هرگز نمی دادی به من «آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
یه وکیلی میگفت یه چیز میگم آویزه‌ی گوشِت کن؛ “۶۰ سال وکالت انجام دادم، تمام شکایتا بین کسایی بود که به هم اعتماد داشتن”
خِیِلِـِےِ بَِدِہِِ کِہِ ↘ِ️ِ ِاِحِسِاِسِ کُِنِـِےِ. . . ِ مِِثِْلِِ دِاِرِوِیِےِْ 💊 ِفَِقَِطِْ وَِقِْتِـِےِْ بِِھِِتِ نِیِـِاِزِْ دِاِرَِنِ ↘ِ️ِ ِمِیِـِاِنِْ سُِـِرِاِغِِتِ
ساعتِ عمر مــن افتاد و دگر کـــار نکرد هیچ کس یادی از این ساعتِ بیمار نکرد سالها خانه ی من گوشه ی دیوار تو بود حیف لبهایِ تو یـــک خنده به دیوار نکرد چه غم انگیز به پا خاست غمم از لبِ تار احدی گریه ولی بـــــــــر غم گیتار نکرد روزهایم همه در روزه ی چشمانِ تو رفت شامگاهان شد و چشمانِ من افطار نکرد خواب رفتم که ببوسم لبت و وقت وداع تــــــنِ تبدار مرا عقربه بیدار نــــــکرد بعد از آن از منِ بیچاره فقط خاطره ماند خاطراتی که مـــــرا جز به سرِ دار نکرد گر چـــه بیچاره ترینم به دلِ خــاک ولی هیچ خاکی به خدا چون تو مرا زار نکرد ‌ عرفان_یزدانی ‎‌‌‎‌‌ ‍‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌
چای مینوشم که با غفلت فراموشت کنم چای مینوشم ولی از اشک فنجان پر شده
برسانید بہ ڪَوشَش ڪه دلی را ڪه شڪست و غروری ڪه ترَڪ خورد حلالش باشد..!
بينِ اين مردمِ عاشق کُشِ معشوقه فروش... مگُذارم، مگُذارم، مگُذارم، مگُذار...
عطر گیسوی تو پر کرده هوا را، نکند لای موهای خودت قمصر کاشان داری؟!