eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سوی او خصمی که تیرانداخته پشه کارش را کفایت ساخته اوست سلطان هرچه خواهد آن کند عالمی را در دمی ویران کند آنکه در آدم دمید او روح را 🌙 داد از طوفان نجات او نوح را + طُرفَةُ العینی جهان بر هم زند
حتي به رغم منظره هايي كه محشرند همواره چشم هاي تو يك چيز ديگرند تنديس يادبود خدا در زميني و اعضاي تو تراشه‌اي از سنگ مرمرند بوسه‌ست نام تك‌تك آن ميوه‌ها كه من در هر زمان بچينم‌شان، باز نوبرند آزادم و در اوج رهايي اسير تو دستان من شبيه به بال كبوترند هرچشم و گوش بسته كه ديدم دچار توست انبوه عاشقان تو هم كور و هم كَرند در عشق جاي داد و ستد نيست، غالبا دل مي‌دهند و در عوضش دل نمي‌برند مارا چه ساده سكه‌ي يك پول مي‌كني اين روزها كه ناز تو را خوب مي‌خرند
کاش آن‌کس که به تو حق قضاوت می‌داد به من سوخته دل فرصت صحبت می‌داد چه نیازی‌ست به خون‌خواهی دشمن وقتی به گنه‌کاری ما دوست شهادت می‌داد دل بریدی زِ من و عهد شکستی، آری عشق هر جا که نباید به تو جرأت می‌داد تا پر و بال بگیری و به جایی برسی چی کسی بیشتر از من به تو فرصت می‌داد؟ هر که از نام تو پرسید همین را گفتم گل سرخی که فقط بوی نجابت می‌داد
دلتنگ تو وُ بهانه هایت هستم بی تاب برای شانه هایت هستم موسیقی تو ترانه عشقم بود من عاشق آن ترانه هایت هستم
حرمت درد درد تو به‌جان خریدم و دم نزدم درمـان تـو را نـدیـدم و دم نزدم از حـرمـت درد تـو ننـالیدم هیچ آهـسـتـه لبـی گـزیدم و دم نزدم
قلب دیوانه به هرحال خطا خواهد کرد رفته ای،پشت سرت باز دعا خواهد کرد
آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر درِ این خانه تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب توفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت ابتهاج
شعر هایم از خودم سرسخت تر دل بسته اند من فراموشت کنم ، این ها که ول کن نیستند...
دلتنگ تو وُ بهانه هایت هستم بی تاب برای شانه هایت هستم موسیقی تو ترانه عشقم بود من عاشق آن ترانه هایت هستم
یک بار به اصرار تو عاشق شدم ای دل♥️ این بار گر اصرار کنی وای به حالت👀 فاضل نظری
چنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتد تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
اِی آنکه مَرا برده‌ای از یاد ، کجایی؟ بیگانه‌شدی ، دست‌مَریزاد ، کجایی؟ در دامِ تواَم ، نیست مَرا راهِ گریزی .. من عاشقِ این دام و تو صیّاد ، کجایی؟ محبوس شدم گوشه‌یِ‌ویـرانه‌یِ‌عشقـت آوارِ غمت بَر سَرم اُفتاد ، کجایی؟:) آسودگی‌اَم ، زندگی‌اَم ، دارو‌ندارم .. در راهِ تو دادم هَمه بَرباد ، کجایی؟ اینجا چه‌کنم؟ از که بگیرم خبرت‌را؟ از دستِ تو و نازِ تو فریاد ، کجایی؟ دانم که مَرا بی‌خبری می‌کشد آخر .. دیوانه‌شدم خانه‌اَت آباد ، کجایی؟:) 🌿 •°C᭄‌🍁•°