eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
65 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا چه حوصله‌ای داشت روز خلقت تو که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن و پاک به روی غنچهٔ لب‌های پر طراوت تو از این جهنم سوزان دگر چه باک مرا؟ که آرمیده دلم در بهشت صحبت تو درون سینهٔ من، اعتقاد معجزه را دوباره زنده کند دست پر محبت تو فدای این دل تنگم که بی‌اشارهٔ تو غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
هرجا که غریبه هست رو می‌گیرم از باغِ بهشت،عطر و بو می‌گیرم با چادرِ زهرا به جهاد آمده‌ام پاداشِ جهاد را از او می‌گیرم
باسمه تعالی یک شهر دشمن‌است به حُجب و حیای‌ تو ای افتخارِ فاطمه جان‌ها فدای تو با چادرت به معرکه‌ی جنگ آمدی غیر از بهشت نیست یقیناً بهای تو چادر که از سرِ تو کشیدند گفتم آه ... کاش از سرم عِمامه می‌انداخت جای تو ... ناموس در عقایدِ من خطِ قرمز است وای از دمی که زخم بیفتد به پای تو جز شعر،هدیه‌ای به بساطم نداشتم این چند خط به قصدِ تشکر برای تو
در جنگِ باورها همین چادر سلاحِ توست این بی‌حیاها از حجابت سخت می‌ترسند
در سینه نشانده یڪ دل سنگی را هی زیر سوال برده یڪرنگی را ای ڪاش شبیه من گرفتار شود تا هضم ڪند معنی دلتنگی را
با اهل قلم عهد اخوت بستم با رود به دریای صفا پیوستم سرباز ولایتم، قلم اسلحه ام من مفتخرم که یک بسیجی هستم
پرچم شرف است و آبروی وطن است عشق است و نماد غیرت انجمن است هنگام شهادت آرزوی همه مان این پرچم خوش رنگ به جای کفن است
عاشق نبوده ایم ،که هجران سزای ماست چشم انتظار بودنمان حرف و ادعاست غرقیم در هوای دل و کار دنیوی این ندبه ها و العجل و گریه ها ریاست خو کرده این جهان به نبودت نیا عزیز! ما اهل کوفه ایم و ته قصه کربلاست طعم عسل گرفته دهان از دروغمان ما برده های شهوت و تلخ است حرف راست ما مذهبی نما که سر سفره هایمان هرکس که نان رسانده نوشتیم او خداست! هر کار را که مانع دیدارمان شده است با افتخار کرده و گفتیم او کجاست!؟ ما غافلیم از تو و دائم دعای تو در فکر سر به راهی این جمع بی حیاست ما را ببخش مایه ی ننگیم و کارمان چیزی خلاف جمله ی آقا بیا بیاست
حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم آخ ! تا می‌بینمت ، یک جور دیگر می‌شوم با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم در لباس آبی از من ، بیشتر دل می‌بری آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو می‌توانم مایه ی گهگاه دلگرمی شوم میل میلِ توست اما بی‌تو باور کن که من در هجوم باد های سخت ، پرپر می‌شوم
تو اگر تنها فقط یک ذره وجدان داشتی دوستی مثلِ مرا دشمن نمی‌پنداشتی نقطه‌ضعفم عشق بود و با همین عیب بزرگ تو برایم بین مردم آبرو نگذاشتی نیمی از عمرم به یغما رفت و نیمِ دیگرش می‌رود با میلِ تو در کارِ قهر و آشتی کاش جای دوری و دیوانگی محضِ خدا یک قدم سمتِ منِ افسرده بر می‌داشتی مبتلایت بودم و گفتم که درمانم کنی در عوض کُشتی مرا دستت طلا گل کاشتی
رفتم که در این شهر نبینی اثرم را لب‌های ترک خورده و چشمان ترم را حاجت به رها کردنم از کنج قفس نیست ای قیچی تقدیر! مچین بال و پرم را تنها شدم آنقدر که انگار نه انگار با آینه آراسته‌ام دور و برم را فردا چه طلب می‌کند آن یار؟ که دیروز دل برده و امروز طلب کرده سرم را من ماهی دریایم و دلتنگم از این تُنگ ای مرگ! به تعویق میفکن سفرم را...