این شفق است یا فلق ؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیدهام ؟ جان دقایقم بگو
آیینه در جواب من باز سکوت میکند
باز مرا چه میشود ؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشتهام طعنه ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو
پاک کن از حافظهات شور غزلهای مرا
شاعر مردهام بخوان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظرههای عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال میروم یا به کمال میرسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو
محمدعلی بهمنی
با تو از خویش نخواندم که مجابت نکنم
خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم
گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن
تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم
دستی از دور به هرم غزلم داشته باش
که در این کوره ی احساس مذابت نکنم
گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست
سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم
فصلها حوصله سوزند بپرهیز که تا
فصل پر گریه ی این بسته کتابت نکنم
هرکسی خاطره ای داشت گرفت از من و رفت
تو بیندیش که تا بیهوده قابت نکنم
محمدعلی بهمنی
سلامت بودنم را با سلامت خواستی اما
به کشتن میدهد من را همین رقص لبت آخر
#حسین_مرادی
سلام صبح همگی بخیر و پر روزی
تزویج صبحِ سرد و نفسهای گرم من
در حجلهٔ هوای زمستان، چه دیدنی است
یخ میزند عروس در آغوش برفِ مرد
این انجماد، گرمیِ عشقی چشیدنی است
#آربی_ریحانه
3.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوايت ميزند بر سَر
دلم ديوانه میگردد...
#مولانا
🌴🕯🌴
تق تق منم، محبوب من! مهمان نمیخواهی؟
گنجشک خیسی مانده در باران نمیخواهی؟
دیشب هلال ماه دعوتنامه را آورد
جاماندهای تنها و سرگردان نمیخواهی؟
از من که مثل عارفان خوب درگاهت
انفاس قدسی سحرخیزان نمیخواهی؟!
از تو که پنهان نیست جرم من غزلگردی است
در بزم خوبانت غزلگردان نمیخواهی؟
با نور و ریحان میکنی از من پذیرایی
از من ولی جز یک دل تابان نمیخواهی
ای حزن شورانگیز، اشک و خندهام از توست
اندوه من کفر است و این ایمان نمیخواهی
جانی فقط دارم که آن هم هدیهای از توست
جانان من! قابل ندارد جان، نمیخواهی؟
#اطهره_رضایی
تعدادی رباعی
از خانم اطهره رضایی 👇👇👇
خونم رود است و رود رودم خون است
هر واژهٔ سوگ و هر سرودم خون است
آجر آجر قامت خواجو زخمی است
شعر لب خشک زندهرودم خون است
▪️▪️▪️
شور غزل و ترانهات کو ای رود؟
آن زمزمهٔ شبانهات کو ای رود؟
کو روشنی چشمت؟ سبحان الله
تسبیح سیوسهدانهات کو ای رود؟
▪️▪️▪️
ای آب! به پهنای وجودت برگرد
برگرد! به آن اوج و فرودت برگرد
پیغام مرا به کوه و دریا برسان
به خانهٔ خشک زندهرودت برگرد!
▪️▪️▪️
ای ابر چموش! ای گریزان! باران!
یک لحظه درنگ کن، بباران باران!
ذکر همهٔ پنجرهها باران است
باران باران باران باران باران!
▪️▪️▪️
ای ابر! به امر آسمان تمکین کن
دامان کویر را بلور آگین کن
خون تو که رنگینتر ازین ماهی نیست
اصلا خون باش و خاک را رنگین کن
▪️▪️▪️
حیف است که اصفهان ترک بر دارد
زیبایی این جهان ترک بر دارد
جاناست که جان ما به او بسته شده
امکان دارد که جان ترک بردارد؟!
#اطهره_رضایی
هدایت شده از کشکول شعر و ادبیات
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بـگـذار که شعـرم انتـزاعی باشد
تا منطـق عشـق را تـداعی باشد
عمر تو قصـیدههای سیصدبیتی
ای کاش که عمر من رباعی باشد
#محمدابراهیم_شایان
#محمد_ابراهیم_شایان
یا گوشهای از این قفس بال و پری بگذار
یا روبرویم رو به روی خود دری بگذار
باری به رسم مهربانی از دلم بردار
بر شانههایم جای اندوهت سری بگذار
با گریه میخوابم در این شبها به یاد تو
برگرد! از خود خاطرات بهتری بگذار
تا دست بردارد دل از اندیشهی رفتن
در پیش پایم راههای دیگری بگذار
حالا که داغ دوریات سوزانده جانم را
حالا که ماند از من بهجا خاکستری، بگذار-
آرام در آغوش تو جا خوش کنم ای عشق!
بگذار! در این لحظههای آخری بگذار!
#لیلا_مهذب
دلـم گـرفـتـه و با غـم کـنـار میآید
بُـزک نمـیـر! که روزی بـهـار میآید
به این امید نشستم که در ادامهٔ راه
رفیـق و همسفری همقطـار میآید
هرآنچه بذر محبت به سینه میکارم
دوباره خوشهٔ حسرت به بار میآید
غمی به وسعت دنیا به روی شانهٔ من-
نشسته است و به چشم تو خوار میآید
گلایه از تو ندارم، رفیق نیمهٔ راه!
که "بیوفایی" و "رفتن" به یار میآید!
به جان خریدهام اندوه و درد را با آه
بـرای گـریه همـینها به کـار میآید
#لیلا_مهذب