eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.5هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
26 فایل
راه ارتباط با آبادی شعر: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
. ۱:۲۰💔 یتیم شدیم:) .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
• اِنا‌لله‌واِنا‌الیه‌راجِعون!🖤 💔 -توبه‌آرزوت‌رسیدی... !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرق قبل و بعد از 1:20 سیزدهم دی ماه ۹۸ حاج قاسم بعد از شهادت، منتشر شد...
نیمه شب بود یا سحر یا صبح بمب آمد به روی قلبم خورد یک نفر از خدا نمی ترسید تکه ای از وجود ما را برد با زمستان بهار آمد، در باغِ بغداد غنچه ها وا شد بر زمین خون شکوفه می داد و دشتی از گل عجیب برپا شد خاک و افلاک نورِ سرخی داشت آسمانش پر از ستاره شد و کل منظومه اش بهم میریخت پیکرش مثل ماه‌پاره شد و مردِ نورانی از عبای خودش کفنِ سرخ دست و پا میکرد رنگِ داغِ غروبِ چشمش،حیف با نمِ گریه هم نمیشد سرد منبرِ مغرب از عطش می گفت روضه ی مشرق از غمش می خواند در شمالِ هوایِ دلگیری در جنوبی ترین مکان میماند
🌷 بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 من که باور نمیکنم اصلا رفته ای حاج قاسم از برِمان من که باور نمی کنم حاجی شده کم سایه ی تو از سرمان شده کم سایه ی تو... اما نه شهدا زنده اند و پاینده مثل ماه اند بلکه زیباتر مثل خورشید ظهر تابنده سوختی مثل فاطمه، دستت چون علمدار بر زمین افتاد پیکرت قطعه قطعه چون اکبر قیمت نوکری نشانم داد چقدَر با شکوه پیکر تو دفن شد زیر آفتاب نماند تیرباران نشد، کفن هم داشت دخترت گریه کرد و فاتحه خواند پیکرت مخفیانه دفن نشد زیر سم ها نماند، سنگ نخورد دشمن پست، خاندان تو را تازیانه نزد، اسیر نبرد خوش به حال تو بی گمان حالا پیش مولا، کنار زهرایی با عماد و جهاد و حاج حسین همت و کاظمی و بابایی کاش من هم شبیه تو بشوم مثل تو نوکری تمام عیار مردمی، کاردان، شجاع و نترس پس دعا کن مرا تو هم سردار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بلند شو علمدار... بفهمم که هستی... هنوز زنده ای و چشاتو نبستی... ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
قاسم هنوز با ماست در کوچه و خیابان قاسم هنوز زنده‌ست، ما را گواه: قرآن
سه سال رفته و داغت نرفته از دل‌ها پر است از تو و یادت همیشه محفل‌ها هنوز چشم و دل دوستان تو خون است "ببین که در طلبت حال مردمان چون است" ببین چگونه به دیدارت آرزومندیم ببین که از دل و جان با تو عهد می‌بندیم از این مسیر ــ اگرچه لبالب از دردیم ــ به خون پاک تو سوگند برنمی‌گردیم قسم به خون تو، با انقلاب می‌مانیم همیشه هم‌سفر آفتاب می‌مانیم شدیم مثل تو ما مبتلای خامنه‌ای شویم مثل تو هم جان‌فدای خامنه‌ای ✍️ 💠
🌹🍃 مقدّر است پریدن برای بال و پرت پرنده‌ای و می‌افتد به آسمان گذرت نگفتی از سفر خود چرا به دریاها؟ که رود رود بریزند، آب، پشت سرت بلند مرتبه‌ای آنقَدَر که حتی کوه شبیه نقطه‌ی کوری شده‌ست در نظرت به احترام شکوهت به صف شدند همه رسید تا که به گوش بهشتیان خبرت طلوع کرده از انگشترت عجب نوری ستاره ها همه را جمع کرده دور و برت سلام آخر تو عطر کربلایی داشت که باز شد به جمال حسین چشم ترت
خواستند خاکت کنند، مکتب شدی…
شهادت سردار دلها رشته های عشق و ایمان بود تار و پود او مکتب سرخ شهادت مقصد و مقصود او او که محبوب قلوب عاشقان گردیده بود کی رود از یاد یاران جلوه ی مشهود او؟ مردم ایران نه تنها ، مردم کل جهان بهره ها بردند از ایثار نا محدود او می گرفت از نور او خورشید وام اندر سما مِهر ، جاری بود تا دریای عشق از رود او بَعد پرواز بلندش همچنان هر روز و شب می هراسد دشمن از چشمان راز آلود او (سمن)
بلند شو علمدار... علم رو بلند کن.. بازم پرچم این حرم رو بلند کن.. واسم تکیه گاهی.. به تو تکیه کردم.. تو رفتی من چقدر گریه کردم 💔 ⚘️🖤•|•🖤⚘️
نوشید چه عاشقانه از جام اَلست در آتش کینه چشم هایش را بست یک جمعه ی انتظار لبیک به لب روح ملکوتی اش به اعلی پیوست
کشتند عزیز خانه را جانی‌ها خون شد به دل تک تک ایرانی‌ها هر چند که یک لاله‌ی ما پرپر شد می‌روید از این لاله سلیمانی‌ها
انبوه اندوه ـــــــــــــــــــــ به مرد میدان: "آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود" افسوس که چون مرغ مهاجر سفری بود دریاچه ی آن دیده یِ بیخواب و خمارش اندوخته ی ناب تر از هر گهری بود هرروز، در اندیشه ی بیداری دل ها هرشام، نصیب دل او چشم تری بود آن مرغ خوش آواز سحرگاه عبادت در فتنه ی روبَه صفتان، شیرِ نری بود انبوهی از اندوه غریبانِ جهان داشت هرلحظه از این درد، به جانش شرری بود می شد پسرِ مادرِ دل خونِ شهیدی بر کودک دلبندِ شهیدی، پدری بود "مادر"، همه جا داشت نظر بر پسری که دل سوخته از قصه ی دیوار ودری بود درترکیه و قدس و عراق و یمن و شام از این یلِ فرماندهِ میدان، اثری بود آوازه ی پیکار اهورایی آن مرد کابوسِ هر اهریمن بیدادگری بود.. ابلیس، کمین کرد که آتش بزند بر باغی که به هر شاخ درختش ثمری بود... ... ای کاش در آن شام، زمان پیش نمی رفت آن شام که آبستنِ زهرِ خبری بود راهی