تا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیه عشق مجاز است
در عشق اگر بادیه ای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
#وحشیبافقی
من آن مرغم که افکندم به دام صد بلا خود را
به یک پرواز بی هنگام کردم مبتلا خود را
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم اینچنین بی دست و پا خود را
#وحشیبافقی
آه، تاکی ز سفر باز نیایی، بازآ
اشتیاق تو مرا سوخت کجایی، بازآ
شده نزدیک که هجران تو، مارا بکشد
گر همان بر سر خونریزی مایی، بازآ
کرده ای عهد که باز آیی و ما را بکشی
وقت آنست که لطفی بنمایی، بازآ
رفتی و باز نمی آیی و من بی تو به جان
جان من این همه بی رحم چرایی، بازآ
#وحشیبافقی
زمان کن ای فلک، مژده وصل یار را
پاره ای از میان ببر این شب انتظار را
شد به مان دیدنی، عمر تمام و ، من همان
چشم به ره نشانده ام جان امیدوار را
#وحشیبافقی
نرخ بالا کن متاع غمزه غماز را
شیوه را بشناس قیمت، قدر مشکن ناز را
پیش تو من کم ز اغیارم و گرنه فرق هست
مردم بی امتیاز و عاشق ممتاز را
#وحشیبافقی
بر جیب صبرم پنجه زد عشقی، گریبان پاره کن
افتاده کاری بس عجب دست گریبان دوز را
کم باد این فارغ دلی کو سد تمنا می کند
سد بار گردم گرد سر عشق تمناسوز را
با آن که روز وصل او دانم که شوقم می کشد
ندهم به سد عمر ابد یک ساعت آن روز را
وحشی فراغت میکند کز دولت انبوه تو
سد خانه پر اسباب شد جان ملال اندوز را
#وحشیبافقی
خدا هوای مرا داشت، آفرید تو را
طراز دامن تقدیر من برید تو را
برای آنکه جهان مرا برافروزی
میان اینهمه منظومه برگزید تو را
اراده کرد زمین قصه را تمام کند
که از بهشت، خودش، سیب تازه چید تو را
هبوط کردی و با لحن آب جوشیدی
و خاک، با عطشی خاص سرکشید تو را
بهانه کرد که در شعله پر بشوید عشق
برای گرمی بازار خود خرید تو را
قرار شد که همیشه کنار من باشی
به دور شاخۀ غم بیصدا تنید تو را
تو منتشر شدی آرام چارگوشۀ دل
و عشق تا وسط ماجرا کشید تو را
ز شور چشمی مردم هنوز میترسم
از این مسیر گذشتی، کسی ندید تو را؟
#_پروانهنجاتی
با گمانِ عشق، دل بستم به مهرِ این و آن
با تو و تنهاییات ای دل! چهها کردم، ببخش..
#فاضل_نظری
راحت باش
نمیخواهد نگاهم کنی
چشمهای تو
برای تماشا کردن دنیا نیست
برای تماشایی کردن دنیاست
((رضا نظری ایلخانی
برگرد
ما هنوز هم
تفاهم داریم
من از پریشانی
خواب هایش را دارم
تو
موهایش را ...
((محمد شیرین زاده))
تو می توانستی
به هزاران شکل دیگر
در قلبم فرو بنشینی
چرا
چرا شبیه گلوله ؟
((محمد شیرین زاده))
چشمانت
همه ی آن چیزی بود
که تا امروز
از شعر
نمی دانستم...
((محمد شیرین زاده))
زائران مثل باد می آیند
امشب آنها چه شاد می آیند
سمت باب الجواد می آیند
ای امام رئوف ادرکنی
#زینب_عدالتیان
#امام_رضایی
#یا_علی
اگر که خلق نمی شد علی،یقین دارم
که فاطمه،هَمِه عُمرش بدونِ شوهر بود
#روح_الامین_کشاف
🕊 با خنده کنارم بنشین هم سخنم باش
لب باز کن و شاهد شاعر شدنم باش
#فرشته_خدابنده
در سنگر انتفاضه...
ای قدس! ظهور مُنتَظَر نزدیک است
خورشید دمیده و سحر نزدیک است
در سنگر انتفاضه پا بر جا باش
یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است
✍🏻 #رضا_اسماعیلی
بشنو از نی وقتی از حیدر حکایت میکند
قطرهای از وصف دریا را روایت میکند
در سرایش هیچکس افسرده و پژمرده نیست
حال خوبانش به بدها هم سرایت میکند
جنس بد را زودتر از دست مردم میخرد
بیشتر حال ضعیفان را رعایت میکند
یکنفر اینجا نگفت: ایشان مرادم را نداد
هرکه را دیدیم گفت: آقا عنایت میکند
عشق در صحرای صحنش مثل رودی جاری است
رود را سنگی که میبوسد هدایت میکند
در بغل میگیرد او هر زائر دلخسته را
باز آن زائر به درگاهش شکایت میکند
اشک وقتی میرسد دیگر شکایت رفتهاست
قلب ما با اشک احساس رضایت میکند
آیهی تطهیر میشوید دلش را از بدی
مجرمی تا غسل دریای ولایت میکند
این جهان با هرچه در آن است تقدیم شما
درد و درمان علی ما را کفایت میکند
علی رفیعی وردنجانی
آنچنان سوز زمستان زده بر باغ دلم
که دگر نیست اُمیدی به شکوفا شدنم...
#شادی_قربانی_نورا
با رفتنش چه پنهان باران گرفته بود و
آغاز عاشقانه پایان گرفته بود و
میرفت و اشکریزان در قاب غم گرفتار
روی سرش ستاره قرآن گرفته بود و
یک مشت خاطراتِ نم خوردهی قدیمی
از ماندنی دوباره تاوان گرفته بود و
پیچیده بود در هم افتاده بود مشکل
عشقی که دوست آن را آسان گرفته بود و
از بوی قهوه آن شب فهمیده بود دیگر
خون در رگِ نماندن جریان گرفته بود و...
#سعید_بیگدلی
یک تن نیافتیم که فَهمَد زبانِ ما
همشهریاند مردم و ما در میان غریب...
#واعظ_قزوینی
♢جز پریشان کردنِ احوالِ مردم روز و شب
چیست مقصودِ تو از مویِ پریشان داشتن؟♢
#حسین_زحمتکش♥
#امیرالمومنین_ع_مدح
زهد او از همهی خلق جهان بیشتر است
با محمد، علی از هر نظری خویشتر است
همه دارند به دنبال خدا میگردند
هر که همراه علی شد دو قدم پیشتر است
شاعر: #محمدحسین_ملکیان
مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری برگزار میکند:
شب شعر انقلاب
با شعرخوانی:
محمدعلی مجاهدی
ناصر فیض
علی محمد مودب
میلاد عرفانپور
هادی جانفدا
مرتضی حیدری آل کثیر
سیدمهدی موسوی
حسن بیاتانی
حسن خسروی وقار
رضا یزدانی
مریم کرباسی
عاطفه جوشقانیان
با اجرای:سیدمحمدجواد شرافت
#شب_شعر_انقلاب
#حوزه_هنری_انقلاب_اسلامی
#حوزه_هنری_قم
#مرکز_آفرینش_های_ادبی_حوزه_هنری_قم
#شعر
مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد
شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست
من که حیران تو حیران توام می دانم
نه فقط من که در این دایره سرگردانم
همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد
کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است
کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»
کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید
کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:
«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»
راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست
روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید
#سید_حمیدرضا_برقعی
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم
چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو
به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم
خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر
من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم
فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را
زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم
ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم
حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم
تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی
من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم
حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری
در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم
ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها
که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم
#شعر : شهریار
تقدیر من از بند تو آزاد شدن نیست
دیدی که گشودی در و من پر نگشودم
#فاضل_نظری
🕊
📣 اطلاعیه مهم
🔹 اخیرا برخی افراد سودجو و کلاهبردار با عناوین جعلی نظیر پشتیبانی ایتا، گزارش ایتا، مامور ارسال قضایی، مامور پست، مامور ابلاغ، سرکار ... و عناوین مشابه به کاربران پیام داده و با ادعای تایید حساب، جلوگیری از حذف کانال یا حساب کاربر، ابلاغ حکم قضایی و... از افراد میخواهند یک برنامه مخرب را نصب کنند یا شماره تلفن و کد ورود به حساب خود را در اختیار آنها قرار دهند.
🔸 در همین راستا به نکات زیر توجه فرمائید:
1️⃣ حسابهای رسمی نظیر «پشتیبانی ایتا»، «گزارش ایتا» و... با نشان تایید (تیک آبی) متمایز شدهاند. ضمنا ایتا هرگز و برای ارائه هیچ خدمتی از شما کد ورود یا فعالسازی حساب درخواست نمیکند.
2️⃣ برنامههایی که از طریق گفتگوی شخصی یا کانالها و گروهها منتشر میشوند، ممکن است حاوی بدافزار باشند و امنیت اطلاعات شما و سلامت دستگاهتان را با خطرات جبران ناپذیر مواجه کنند. از نصب این قبیل برنامهها جداً بپرهیزید.
3️⃣ تنها راه انتقال کانال، استفاده از منوی خدمات ایتا » خدمات کانال میباشد. لطفا قبل از خرید/فروش کانال ابتدا احراز هویت فرد مقابل را بررسی کنید و از واریز هرگونه وجه مستقیم(کارت به کارت) برای این کار خودداری فرمائید.
4️⃣ برای ارتقای امنیت حساب کاربری خود، رمز عبور دومرحلهای تنظیم کنید و حتما یک ایمیل معتبر را هم برای بازنشانی آن ثبت کنید. هرگز رمز عبور دومرحلهای خود را در اختیار سایرین قرار ندهید.
5️⃣ در صورت دریافت پیام یا لینک پرداخت جعلی یا مشکوک، به آن پاسخ ندهید و بلافاصله پیام را با فوروارد عادی (با نقل قول) به سامانه گزارش ایتا به نشانی @report ارسال کنید.
⚠️ هشدار بسیار مهم:
❌ اگر کد ورود به حساب یا رمز عبورتان را در اختیار سایرین قرار دهید، امکان هر نوع سوء استفاده از حساب شما (مثل از دست دادن کانال، حساب کاربری، کلاهبرداری با اسم شما و سایر اعمال مجرمانه) وجود دارد.
•┈••✾••┈•
🔰کانال رسمی اطلاعرسانی ایتا:
https://eitaa.com/eitaa
نگاهم می کنی و خنده هایت بوی شر دارد
اگر چه عشق شیرین است با خود دردسر دارد
تمام نظم آبادی به چشمانت گره خورده است
بگو از شیطنتهای ملیح اش دست بر دارد
دلم قدس است در چنگال اسرائیل و چشمانت
اسیر و کشته و جانباز و مفقود الاثر دارد
لبت قندفریمان،پیکرت الماس گیسو زر
پری هستی کجا اینقدر زیبایی بشر دارد
نگاهت رو به من قلبت به سمت دیگری مایل
"شبیه سرزمینی که دوتا شاه قدر دارد"
تو دائم می دهی زجرم و من در کار دل مانده
که هرکس زخم کاری تر نشانده دوست تر دارد
پر از حرفم پناهی نیست مولانا چه خوش گفتی
"دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد"
#محمدجواد_منوچهری
#عضوکانال