eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشق از هر دو جهان تا نکند قطع نظر نیست ممکن که به جانانه رساند خود را به دو صد زخم نپیچد سر تسلیم از تیغ که به آن زلف سیه، شانه رساند خود را
نخل ما را ثمری نیست به جز گرد ملال طعمهٔ خاک شود هر که فشاند ما را
سخن پوچ همان به که نیاید بر لب چه کمال از کف بی‌مغز بود ساحل را؟
در وصالیم و همان خون جگر می‌نوشیم تلخی از دل نبرد قرب حرم زمزم را
دعوی سوختگی پیش من ای لاله مکن می‌شناسد دل من بوی دل سوخته را
همه شب با دل دیوانهٔ خود در حرفم چه کنم، جز دل خود نامه‌بری نیست مرا
سخن سخت نگوییم به دشمن صائب نیست چون سنگدلان دلشکنی پیشهٔ ما
مشو به سنگدلی‌های خویشتن مغرور که ترکتاز حوادث کند غبار تو را
ز من مپرس که در دل چه آرزو داری؟ که سوخت عشق رگ و ریشهٔ تمنا را...
به سیم و زر نشود حرص و آز کم صائب که نیست از خس و خاشاک سیری آتش را
به خنده‌ای بنواز این دل خراب مرا
چنان ز سردی عالَم فسرده‌دل شده‌ام که روی گرم نمی‌آورد به جوش مرا
گناه ماست شب وصل اگر بود کوتاه کند به موسم حج کعبه جمع دامن را
برون کن از سر نخوت هواپرستی را که چون حباب کند خانه‌ها خراب هوا
به یک کرشمه که در کار آسمان کردی هنوز می‌پرد از شوق چشم کوکب‌ها
دل مرا به نسیم حمایتی دریاب که یافته است بهار مرا خزان تنها
پاکان ستم ز دور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
غزل شمارهٔ ۴۹۱ ای که از عالم معنی خبری نیست تو را بهتر از مهر خموشی سپری نیست تو را اگر از خویش برون آمده‌ای چون مردان باش آسوده که دیگر سفری نیست تو را سرو از بی‌ثمری خلعت آزادی یافت جگر خویش مخور گر ثمری نیست تو را می‌کند همرهی خضر، بیابان‌مرگت اگر از درد طلب راهبری نیست تو را بر شکست قفس جسم از آن می‌لرزی که سزاوار چمن بال و پری نیست تو را بگسل از خویش و به هر خار که خواهی پیوند که در این ره ز تو ناسازتری نیست تو را زان به چشم تو بود روی زمین خارستان که چو نرگس به تهِ پا نظری نیست تو را سنگ را می‌شکند سنگ، از آن مغروری که در این هفت صدف، هم گهری نیست تو را نیست در بی‌هنری آفت نخوت صائب شکوه از بخت مکن گر هنری نیست تو را
غزل شمارهٔ ۶۷۲ غم حساب ندارم ز مِی‌پرستی‌ها که نیست قابل تغییر، خواب مستی‌ها به قدر آنچه شوی پست، سربلند شوی گرفته‌ایم عیار بلند و پستی‌ها نسیم جاذبه‌ای پیش راه ما بفرست که گشت سدّ ره ما غبار هستی‌ها که می‌کند سر زلف حواس ما را جمع؟ به غیر بیخودی عشق و خواب مستی‌ها بگیر سر خط عبرت ز قطع زلف ایاز کشیده دار عنان درازدستی‌ها به وصل او نرسیدم ز مفلسی صائب سیاه در دو جهان روی تنگدستی‌ها
دل به امّید صدایی که مگر در تو رسد ناله‌ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می‌کرد
🔹امام رضا«سلام‌الله‌علیه» فرمودند: هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ. 📚الکافی، ج 1، ص 321. 💠ولادت امام جواد«سلام‌الله‌علیه» مبارک باد
. چشمان خدابین رضا محو جمالش شمس و قمر از مشتریان خط و خالش شاهان و بزرگان همه مبهوت جلالش کی راه برد عقل به اوصاف کمالش باب کرم و جود و سخا، باب مراد است او فخرالائمه است، جوادبن‌جواد است ✍️
حُسنِ تو به ماهِ آسمان داده نشد بی جلوه‌یِ تو بهشت آماده نشد در وصفِ تو ثامن‌الحجج فرموده‌ست مولود به این مبارکی زاده نشد محمدجواد غفورزاده
🌼﷽🌼 بر جان جهــان سِرّ وجود آمده است سلطان کرم ، مظهـرِ جود آمده است بر مقـــدم شهـــزاده جـــواد بن رضا از شوق،فلک سر به سجود آمده است ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ آییـــنهٔ حــق ، جلـــوهٔ ایمـــان آمد صـــاحبْ کرمِ سفرهٔ احســــان آمد بر لوح فلک ، حک شده با واژهٔ نور دردانــهٔ سلـــطان خــراســــان آمد ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ آوای مُنــادی به زمیــن داد ، نوید آیینه ببنــدید که دلــدار ، رسیـــد با تابش نجـــم نهـــم از بـــرج وِلا سر زد به دلِ سردِ زمین ، نور امید ─┅═🍃𑁍🌼𑁍🍃═┅─ رقیه سعیدی(کیمیا)