eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
رسیده ام به حرم با هوایِ چَشمانت منم کبوتر حاجت روایِ چشمانت رسیده‌ام که دلم‌ را شبیه آئینه هزار تکه کنم‌ زیر پای چشمانت منی که چشم به جز تو نداشتم به کسی چگونه شعر نگویم برای چشمانت؟ تویی که داده به لطف نگاه خود تسکین همیشه درد مرا با دوای چشمانت طواف می‌کند این بارگاه قدسی را دلم حرم به حرم لابه‌لای چشمانت چه آسمان قشنگی‌ چه برف و سرمایی مرا ببر به حرم پا به پای چشمانت برای خلقِ چُنین صحنه های دلچسبی چقدر حوصله کرده خدای چشمانت حرم دوباره مرا نزد خویش می خواند دوباره گم‌ شده‌ام‌ لابه‌لای چشمانت...
الا ای عشق شکل دستچینت غزل معجونی از زیتون و تینت شبیه گیسوانی دور گردن طوافم دادی؛آوردی به دینت و همچون اشک از فرطِ خجالت، ببین گُمگشته ام در آستینت بخوابانم مرا بر شانه هایِ نوازش_گرمِ قلبِ مخملینت "عصا...پایی پیاده...مقصدی دور" سدِ تثلیثِ رندان آفرینت! جهان یک قهوه ی تلخ است بی تو که شیرین کرده چشمِ خوشه چینت کنارم...صندلی...جای توخالی...! به یادت می گذارم ...(نقطه چین)اَت!
. شبیه قصه‌ی لیلا و مجنون شدم از عشق او بیمار و محزون به او تا عشق خود ابراز کردم فقط گفت: آفرین، احسنت، ممنون! 😐
. اینقدر نخور غصه و مایوس نباش از خانه بُرون بیا و محبوس نباش هم‌کفو تو می‌شوم اگر می‌خواهی با مثل مَنی عاشق ققنوس نباش
ما جهان را به تو بینیم که در خانه‌ی چشم دیده مانند چراغ است و تو در وی نوری ‌    ‌‌‌
گر یار مرا با من مسکین نظری نیست ما را گله از بخت خود است از دگری نیست...
در قنوتم ز خدا عقل طلب می کردم عشق اما خبر از گوشه ی محراب گرفت
نازم غمی که ساز و نوا می‌دهد به دل
آه غم را نگذارید به پایان برسد تا ز رنجی بسرایم که به جانان برسد درد، بی‌واسطه‌ پهنای جگر را سوزاند و نیامد خبری تا که به درمان برسد قطره‌ای اشک میان خس و خاشاک نشد آب امید که بر دانه‌ی ریحان برسد.. مرده‌ی عشقم و بیش از همه محتاج به آن رعد آواز جنونی که ز نالان برسد.. حالِ شیدایی‌ پیکر به تب و اشک رسید و بعید است دگرباره به سامان برسد.. ابر بارید و ز باریدن خود شرم نکرد که در آن گریه سهیمم که ز هجران برسد..
کوری هر که به نهضت گرهی کور زده است دهه‌ی فجر سرآغاز فرَج خواهد شد
نزنم نمک به زخمی که همیشگی ا‌ست ، باری کـه نه خسته‌ی نخستین ، نه خراب آخرینم