eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی آیی، نمی خوانی، نمی جویی خبر از من خداناکرده در دل رنجشی داری مگر از من؟
با خنده جلو آمد و از عشـق سخن گفت.. در لحظه ی رفتـن سخـن از فلسَفه آورد!
کی صید خبر از دل صیاد گرفته است ای عشق دلم خانه ات آباد گرفته است بیماری مسری شده دلباخته بودن هرکس که نگاهش به تو افتاد، گرفته است هر شعر که از چشم و لب و خال تو گفتم زیبا شده و دستمریزاد گرفته است تقصیر دلم نیست که چشمان تو بانو آموزش دلبردن از استاد گرفته است از وا شدن غنچه ی لبهای تو یک شهر لبخند زدن را عملی یاد گرفته است گیسوی پریشان تو شد چالش و از چال افتاده به چاهی دل و غمباد گرفته است هر بار که با خاطره ی عشق تو گشتم ما را ون بی صاحب ارشاد گرفته است 📚 گیدا
حتی به جایگاه خدا غبطه می‌خورم بگذار امشب از رگِ گردن ببوسمت...
دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون "دوستت دارم" شده قربانی تکرار‌ها گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم؟! بغض کردم،خود خوری کردم،نگفتم بارها...
طبعی که نپرداخت به نامِ تو تلف شد بر خاک نوشتند علی دُرّ نجف شد !
زلال و بی‌ریا می‌آیی ای عشق! نگفتی از کجا می‌آیی ای عشق! تو را یک جای دیگر دیده بودم به چشمم آشنا می‌آیی ای عشق!
خسته از عمری زمستانم بهارم می‌شوی؟ :) ✍🏼 معصومه صابر
مستی نه از پیاله نه از خُم شروع شد از جادۀ سه‌شنبه شب قم شروع شد آیینه خیره شد به من و من به‌ آینه آن‌قدر خیره شد که تبسّم شروع شد... وقتی نسیم آه من از شیشه‌ها گذشت بی‌تابی مزارع گندم شروع شد موج عذاب یا شب گرداب؟! هیچ یک دریا دلش گرفت و تلاطم شروع شد از فال دست خود چه بگویم؟ که ماجرا از ربّنای رکعت دوّم شروع شد در سجده توبه کردم و پایان گرفت کار تا گفتم السّلامُ عَلَیکُم... شروع شد
اگر چه دل به کسی داد، جان ِ ماست هنوز به جان او که دلم بر سر ِ وفاست هنوز ندانم از پی چندين جفا که با من کرد نشان مهر وی اندر دلم چراست هنوز؟ به راز گفتم با دل، ز خاطرش بگذار جواب داد فلانی ازآن ِماست هنوز
چه بگویم سحرت خیر ؟ تو خودت صبحِ جهانی❤️🌱
در امـــتداد بی کـــسی ام رو بــه آیــــنه صبح سه شنبه ی توی دیوانه هم بخیر.... ...💐🍃