eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
55 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸
پسر نان نمی‌داد به مادر، فرزند شکوه از وی برِ حاکم بردند گفت حاکم به پسر: واقعه چیست؟ ...بِرَهان...
👌🥀 برای آمدنم باغ و سبزه زار کشید مرا به دامــن ِشبهای بیقرار کشید چه سخت بود و با گریه آمدم اما صبور بود که نه ماه انتظار کشید
💚🍃 کوشش نکن ای عشق که در دایره‌یِ عمر تقدیر بر این است که دیوانه بمیریم
بی‌رنگ‌ترین بافته را بر تن کن اندوهِ مرا بگیر و پیراهن کن آن‌وقت چو آیینه، کنارم بنشین تکلیف تماشای مرا روشن کن
نگاهی سرد غمگین مملو از درد نگاهی مثـل قلـب برفی‌ات سرد دمِ مــرگـی ولـی بـاز ایـسـتــادی نه می‌لرزی و نه رنگت شده زرد
از چشم شیعهٔ تو اگر شور میچکد رزق تولد است که تا گور میچکد خورشید شرمگین به تماشای گنبدت هر صبح از جبین عرق نور میچکد شش گوشه بودنش شده علت که اینچنین شهد از میان لانه زنبور میچکد در روضه ی تو روضه رضوان سهیم شد ای اشک غم که از ملک و حور میچکد! دوزخ حرام مستی ما میشود از این اشکی که بِهْ ز شربت انگور میچکد منظور کرده ایم شما را که اشکها منذور جمع گشته و مأجور میچکد صد مرده زنده میشود اینجا بدیهی است نور نگاه بر عطش کور میچکد از پشت بام خانه سلامت که میکنم باران عشق بر دلم از دور میچکد احمد حیدری
تا که روی لب من ذکر حسین و حسن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است
در مذهب محترم ترین آدم‌ها خوردند چه بسیار زمین، آدم‌ها ای عشق! مبادا که زمینت بزند قدقامت "سر‌به‌زیر" این آدم‌ها
مانند صدف راز نگه‌دار همیم در خلوتمان باز گرفتار همیم در کوچهٔ اندوه زمان گم شده‌ایم ما سایهٔ دیوار به دیوار همیم
بند بند بدنم بودن در بند تو را خواست بنده را بنده نوازی کن و در بند کشانم
برای مادرم با اینکه همیشه شوق دیدار کشید نُه ماه ولی سختی بسیار کشید وای از من! قدر او ندانستم و او بیش از همه از دست من آزار کشید
مویش به شبِ ستارگان می‌ارزد رویش که به ماهِ آسمان می‌ارزد تا مِنّتِ عشقِ این و آن را نکشی یک بوسهٔ مادر به جهان می‌ارزد
﷽ از نام حسین است اگر عزت این دل یا رب تو فزونی بده بر قیمت این دل
🌷 تا از رخ ماه ما نقاب افتاده است از چشم ملائک آفتاب افتاده است اي مانده به گرداب گناهان برخيز كشتي نجات ما به آب افتاده است
زهرا كه تو را ز كوثر آوَرد آن‌شب يك باغ گل معطر آوَرد آن‌شب فُطرُس ز شفاعتِ تو بخشوده شد و از شدتِ شوق، پَر در آوَرد آن‌شب
ماه شعبان مَنه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
ای کاش که هر ثانیه با نام قشنگت تایپینگ تو چشمک بزند روی تلگرام
انتظار بیهوده از کوچه‌باغ شعرم آخر گذر نکردی رفتی ز خاطراتم ما را خبر نکردی صدبار بی‌بهانه تا کوچه‌ات دویدم بر کشتهٔ نگاهت حتی نظر نکردی فریاد خسته‌ام را نشنیدی از نگاهم یاد از دل غریب این دربه‌در نکردی در کوچه با دلی خوش بیهوده می‌نشستم هرگز نگاه لطفی بر پشت در نکردی دل بود با نگاهی خشکیده بر مسیرت شرمی ز انتظار این چشم تر نکردی
به مُردادی‌ترین گرما قسم، بدجور دلتنگم شبیه گچ شده از دوری‌ات، بانوی من، رنگم! حسودی می‌کند دستم به لبهایی که بوسیدت وَ من بیچاره‌ی چشم توام... با چشم می‌جنگم تنم از عطر آغوش تو دارد باز می‌سوزد جهنّم شد بهشتم؛ تا پرید آغوشت از چنگم نظام آفرینش ناگهان برعکس شد،  دیدم... زدی با شیشه‌ی قلبت شکستی این دلِ سنگم! گلویم را گرفته بُغضی از جنسِ سکوت امشب "گُل ِ گلدون من..." جا باز کرده توی آهنگم بَدَم می‌آید از اینقدر تنهایی... وَ دلشوره ازین احساسهای مسخره... از گوشی‌ام... زنگم فضای شعر هم بدجور بوی لج گرفته، نه؟ دقیقاً بیست و یک روز است گیج و خسته و منگم تو تقصیری نداری، من زیادی عاشقت هستم همین باعث شده با هر نگاهی زود می‌لنگم همان بهتر که از هذیان نوشتن دست بردارم به مرگِ شاعرِ چشمت قسم... بدجور دلتنگم
گرچه سر تا پای او یک مصرع برجسته است هر سر بندی از او ترجیع‌بند ناله‌هاست
نیم‌جانی داده‌اند و یک جهان دل برده‌اند روز محشر با شهیدان دعوی قاتل بجاست
عشق در پیران بود چون طبل در زیر گلیم در جوانان عشق شورانگیز، عید و روستاست
اهل دل را کعبه و بتخانه می‌دارد عزیز خال موزون هر کجا بر چهره افتد خوشنماست
می‌کند اشک ندامت پاک، دل را از گناه نیست از دوزخ غمی تا دیدهٔ پر نم بجاست
نیست صائب نالهٔ ما همچو بلبل بی اثر گوش گل خونین‌جگر از نالهٔ جانکاه ماست
هیچ راهی چون به حق نزدیکتر از درد نیست می‌برم غیرت به هر کس مبتلای دردهاست
از جهان آب و گل امید آسایش خطاست چار دیوار بدن مهمانسرای دردهاست
گوشه‌گیران زود در دل‌ها تصرف می‌کنند بیشتر دل می‌برد خالی که در کنج لب است
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ ای مـرکـز ثـقـل کهکـشان دل من! خـورشـیـد بلنـد آسـمـان دل من! عمری‌است که من منتظر دیدارم یک جمعه بیا به جمکران دل من! ━━━━💠🌸💠━━━━
تو همان صبحِ عزيزی و دلیلِ نفسی!
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ مهر تو بر صحیفهٔ جان نقش کرده‌ایم مشکل خیال روی تو از دل بدر شود ━━━━💠🌸💠━━━━