خورشید دلم، سلامم ارزانی تو
صبح آمده باز هم به مهمانی تو
تا جای من غریب دور افتاده
صد بوسه زند به روی پیشانی تو
#معصومه_صابر
عطرِ نفسِ تو بر دل و جان خورده
یا بوسه ی تو بر لب ِفنجان خورده
آنقدر که از بــــــــودنِ تو دلشادم
شادابی من به گوش قندان خورده!
#صفيه_قومنجانی
از پنجره ی چشم غزل تا لبت ای دوست
باغ گل صبحانه ی شعرانه جدا کن
صبح است دَم آمد همه ی حال خوش از تو
در قوری جان قل قل احساس به پا کن
#علی_سعیدی_بینوا
عشق بعضی وقتها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته؛ صبوری بهتر است
توی قرآن خوانده ام… یعقوب یادم داده است:
دلبرت وقتی کنارت نیست، کوری بهتر است
نامه هایم چشمهایت را اذیت میکند
درد دل کردن برای تو، حضوری بهتر است
چای دم کن… خسته ام از تلخی نسکافهها
چای با عطر هل و گلهای قوری، بهتر است
من سرم بر شانه ات؟.. یا تو سرت بر شانه ام؟…
فکر کن خانم اگر باشم چه جوری بهتر است.
#حامدعسکری
دائم به جهان علی علی میگویم
همراه خدای منجلی میگویم
شاعر شدهام برای اوصاف علی
من دم همه دم ناد علی میگویم
#مبین_صباغیان
صـبـح یـعـنـی مـن ِ دیــوانـه
در آغـوش ِ تــو بـیـدار شَوَم ..
تـــو بـخـنــدی بـه مــن و
میخِ همین خندهی کشدار شَوَم ..
#سحر_رستگار
من خلق شدم تا كـه پريشانِ تو باشم
ديـوانـه و سرگشته و حيرانِ تـو باشم
گفتم: تـو جهانی، که بدانی کـه بمانی
آغوش گشودم كـه جهانبانِ تـو باشم
حبسِ ابـد و ضربه ی شلاق و شكنجه
خوب است اگر گوشهٔ زندانِ تـو باشم
درخواب تورا خواندم وجانۍکه شنیدم
در خواب ببينـم كه مگر جانِ تـو باشم
دور است كنارِ تـو نشستن كه مرا بس
گلـدانِ گُلی گـوشه ی ایوانِ تـو باشم
پيغمبرِ من معجزه ات عشق و غزل بود
می خواهم از امروز مسلمانِ تـو باشم
#الهـه_حصـاری
r
گفته بودی درد دل کن تا دلت را غم گرفت
پس کجایی تا ببینی که دلم ماتم گرفت
#جواد_الماسی