eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
58 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
برکت رفت زمانی که تو رفتی از شعر ای غزالم غزلم خشک شده بعد از تو
یک لحظه زندگی تو از دست می رود وقتی کسی که هستی ِ تو هست، می رود شاید که اندکی بنشـیند کنار تو اما کسی که بار سفر بست، می رود کی می شود برابر تصمیمش ایستاد؟ تیری که بی ملاحظه از شست می رود آن کس که دل بریده، تو پا هم ببرّی اش چون طفلی از کنارتو با دست می رود! "رفتن" همیشه راهِ رسیدن نبوده است گاهی مسیر جاده به بن بست می رود... علی حیات
درون شعر ها دیگر کلامی را مکن باور عزیزم بی تو میمیرم فقط نقلی به مضمون است 👌👌👌👌
🌸 خیره است چشمِ خانه به چشمانِ مات من خالی است بی صدا و سکوتت حیات من دل می کَنم به خاطر تو از دیار خویش ای خاطرت عزیزتر از خاطرات من آیات سجده دار خدا چشم های توست ای سوره ی مغازله، ای سور و سات من! حق السکوت می طلبند از لبان تو چشمان لاابالی و لب های لات من شاعر شدن بهانه ی تلمیح کهنه ای است تا حافظ تو باشم، شاخه نبات من! شکر خدا که دفتر من بی غزل نماند شد عشق نیز منکری از منکرات من
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ماهرویی دل من برده و ترسم این است سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد دودلم اینکه بیاید من معمولی را سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه باید این قائله را "آه" به پایان ببرد شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصل دلم را ورق زدم آن برگهای سبِزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟
ما عشق تو داریم و تو را میل به ما نیست مائیم چنین و تو چنانی چه توان کرد
ناامیدم مکن از صبر و بگو می‌آید عادل ظلم ستیزی، ملک دادرسی.. به کجا پَر بکشد در هوس آزادی آنکه از بال و پرش ساخته باشد قفسی.. من کسی جز تو ندارم که به دادم برسد می‌توانی مگر ای عشق به دادم نرسی.. 🌱..
باسمه تعالی هنر می‌ریزد از دستانت ای گُل! وقتِ گلدوزی گُلِ جانِ مرا داری به جانِ خویش می‌دوزی اگر امروز دلتنگیم اگر این لحظه دور از هم به ما هم می‌‌‌رسد ایّامِ وصل و عاشقی روزی مرا غم نیست آن‌جا که تو آرامِ دلم باشی شکستی نیست در من با تو ای تندیسِ پیروزی! تورا هرلحظه بیش از پیش می‌خواهم،برای‌من هزاران سال دیگر هم همان محبوبِ دیروزی تبِ خورشیدِ چشمانِ تو کاری کرد فهمیدم که ماندن خیره در چشمِ تو یعنی خانمان‌سوزی
مویت شبِ یلداست و رویت رخِ ماه آه از تو و زیباییِ بسیارت آه... تا چشمِ من افتاد به چشمت گفتم: لا حولَ و لا قوةَ اِلا باللّه
گرچه در خاک برم درد تمنای تو را تا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو را کی شبی مست بیایی که من بی سر و پا تا سحرگه بزنم بوسه سراپای تو را 🌙
👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻زیبا من دختری خجالتی و بی سر و صدام یک گوشه ای نشسته‌ام و فکرِ تو مدام ذهن مرا به سمت خودش می کشاند و گم می‌کنم دوباره تو را توی ازدحام هی می‌نویسم از تو و هی پاره می کنم روزی هزار تا غزل نیمه جان حرام ... من یک پرنده ام که پریدم به شاخه ات نه حالی ام نمی‌شود افتاده ام به دام دنیای‌من خلاصه شده در همین اتاق در چارچوب خستگی ام -صبح و ظهر و شام با حرف تازه ای به سراغ تو آمدم نازک دلِ همیشگی ام! شاعرم !
ابرم و دلتنگم و می‌بارم از درد فراق در بیابان شب افتادم ندارم یک چراغ باد، با خود می‌برد یاد تو را بر شانه‌اش من ولی اینجا شدم با خاطراتت هم اتاق سینه‌ای دارم که می‌سوزد درآغوش غمت مثل کتری، تنگ آغوش پر از مهر اجاق من جهان را داشتم در مشت خود با بودنت با چه حکمی کرده‌ای دیوانه‌ات را نقره‌داغ!؟ رفتن تو، حس ماندن، پای رفتن را گرفت از من و حالا ندارم در هوایت اشتیاق مرده‌ام یا مرگ را در خواب می‌بینم بگو؟ هیچ کس دیگر نمی‌گیرد چرا از من سراغ!؟
. آن که خواب خوشم از ديده ربوده ست تويى...
دوبیتی بیت الغزل هر غزل ناب رقیه ست خورشید علی اصغر و مهتاب رقیه ست نزدیک ترین راه به الله حسین است نزدیک ترین راه به ارباب رقیه ست
سلام عشق قدیمی ! سلام آقای ِ ... چقدر حس قشنگی است این که جا پای ِ - شما شبی بگذارم اگرچه می دانم شما بزرگترید از تمام دنیای ِ - غریب و کوچک من ... نه! نمی شود یکبار کمی مماس شود بال من و پرهای ِ ...؟!! همیشه من ته دره ولی شما انگار همیشه دورتر از من ، درست بالای ِ ... که ... نقطه چین بگذارم چقدر حرفم را ... چقدر گریه کنم هی تمامِ شب های ِ ... نمی شود به شما گفت « دوســ... » من آخر بگو چکار کنم تا کمی دلت جای ِ ... 
همره موج میشوم , راهی اوج میشوم فوج به فوج میشوم "باز مقابلم تویی" سایه ماه میشوم , در ته چاه میشوم راهی راه  میشوم  "باز مقابلم تویی" توی رواق میشوم , کنج اتاق میشوم بسته به طاق میشوم "باز مقابلم تویی" اینهمه مردمیشوم , مخزن درد میشوم ساکت و سرد میشوم "باز مقابلم تویی" از همه دور میشوم ,نقطه کور میشوم زنده به گور میشوم "باز مقابلم تویی" همدم خوار میشوم ,بی کس و یار میشوم بر سر دار میشوم  "باز مقابلم تویی"                         
«دلم گرفته برایت» زبان ساده‌ی عشق است سلیس و ساده بگویم: «دلم گرفته برایت!» ✍🏽  حسین منزوی ✨🌱
😢😢
آنقدر بی قرار تو هستم که حاضرم، با دیگران ببینمت، اما ببینمت.. عرب عاملی
شاعران عزیز که در کانال حضور دارند، میتونن اشعار خودشون رو به لینک ناشنای بفرستن تا در کانال بارگذاری بشه از حضور شما خرسندیم😍 https://abzarek.ir/service-p/msg/943440
امشب که هیچ حال دلم روبه راه نیست مطرب خلافِ حالِ دلم! شاد می زند
مُطربِ روحم شود گرطرّه ی پیشانیت نغمه خوانی میکنم با ذخمه ی گیسوی تو
شب بخیر را نباید تایپ کرد شب را باید زل زد در چشمانش دستى کشید لاى موهایش و هرم نفس‌هایش و ان وقت گفت: شب بخیر علی قاضی نظام
شب بخیر🌷🌷🌷🌷
🌹هدف نزدیکتر گردد🌹 اگر که یک دم این لب از لب معشوق تر گردد یقینا ذکر خشک زاهدان هم بی اثر گردد به بازار شکر رحمی کن و لب وا مکن از هم که از شیرینی آن لب ، سیه رویِ شکر گردد حُبابیم و نَفَس ما را به سوی مرگ میراند نَفَس اینجا ز فَرطِ سُستی ما پرده در گردد بیا برگرد از غفلت ، هنوزت یک نفس باقیست مگر در خواب خوش بینی که عمر رفته برگردد تو را با دست خالی ، قد بلندی ها چه می ارزد؟! کجا قدِّ بلندِ سرو ، مانند ثمر گردد؟! قَدَم خم گشت از عصیان ، نیَم نومید از وصلش کمان چون بیشتر خم شد ، هدف نزدیکتر گردد ۱۷ آبان ۱۳۹۹ _ ۲۱ ربیع الاول ۱۴۴۲
وقت نماز پهلوی او جا گرفته ایم باشد گَهِ سلام، نگاهی به ما کند!
التماس دعا