تا نسوزے عشق را هرگز نمیفهمے ڪہ چیست
گاہ بخشیدن گهے آغوش و گہ درد و غم است
#بیدل_دهلوی
مات تقدیرم و دلتنگم و دل آزرده
دل به دریا زده و از همه جا پا خورده
مثل آن مشهدی ام قرعه به جای عتبات
سفر ده شب و ده روزه ی مشهد برده
غصه قفلی زده بر زندگی ام می خندد
گریه دار است ولی حال من افسرده
پای غم را تو در این خانه شبی وا کردی
عشق ای لعنتیِ وحشی مادر مرده
رفتم از یاد تو انگار نبودم هرگز...
سیل یاد تو ولی دار و ندارم برده
یاد می آوری ام، خصلت دنیا این است
بر مزار همه پیداست گلی پژمرده
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
باسمه تعالی
هنر میریزد از دستانت ای گُل! وقتِ گلدوزی
گُلِ جانِ مرا داری به جانِ خویش میدوزی
اگر امروز دلتنگیم اگر این لحظه دور از هم
به ما هم میرسد ایّامِ وصل و عاشقی روزی
مرا غم نیست آنجا که تو آرامِ دلم باشی
شکستی نیست در من با تو ای تندیسِ پیروزی!
تورا هرلحظه بیش از پیش میخواهم،برایمن
هزاران سال دیگر هم همان محبوبِ دیروزی
تبِ خورشیدِ چشمانِ تو کاری کرد فهمیدم
که ماندن خیره در چشمِ تو یعنی خانمانسوزی
#نوید_نیّری
18aa6fe8-f606-414b-a9c9-710fd043d0e5_.mp3
9.78M
؏ـشق...
همین است
تنت میࢪود و دلت
جایۍ میانِ
دستهایِ ڪسۍ تا اَبد جا میماند...🌱
هـوا آرام ، شـب خاموش ، راهِ آسمـان ها باز
خيالم چون كبوترهاىِ وحشى مى كند پرواز
#فريدون_مشيرى
از سرِّ عشق بیخبری، حال ما مپرس
ما غرقه گشتهایم و تو دریا ندیدهای
#علی_استرآبادی
کاسه شعر ِمن از دست تو افتادو شکست …!
عـــاشقان ،فرصتِ خوبی است،غـــزل جمع کنید
#علیرضا_آذر
رنگ سیاهی زد جهانم آسمانم را
باید عوض کرد آسمانم را جهانم را
شد شانه های من کتاب زخم از یاران
باید ببوسم دستهای دشمنانم را
یک رنگی دل بر زمینم گرچه زد اما
لعنت نخواهم کرد قلب مهربانم را
با شعر تنها میتوانم درد دل کردن
اینکه 'به چشم هرکه آمد نربادنم' را
از آدمیزده گریزانم ولی افسوس
از پای رفتن پیری ام برده توانم را
#حسین_مرادی
هر روز خیالم از تو سرشارتر است
قلبم به تو هر بار گرفتارتر است
این قلب از آن زمان که در بندِ تو شد
از غیرِ تو لحظه لحظه بیزارتر است
#نوید_نیّری
عشق شکل دگری داشت نمی دانستم
پشت دیوار دری داشت نمی دانستم
جز خزانی که به سرسبزی ما رحم نکرد
باغبان هم تبری داشت نمی دانستم
داشت از پیچ و خم کوچه ی ما رد میشد
قاصدک بد خبری داشت نمی دانستم
ماهِ دربندِ پر از معجزه ی زیبایم
زخمِ شق القمری داشت نمی دانستم
بر خلاف همه ی باورمان، نحسی عمر
خوشیِ مختصری داشت نمی دانستم
این شبِ سرد زمستانی سر تا سر درد
بعدِ مرگم سحری داشت نمی دانستم!
#پروین_جاویدنیا
طَراحیِ لَبهای تو هنگام تَبسُّم
تَصویر تَرک خوردنِ صَد باغِ اَنار است
علی_اکبر_مقدم