eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیچاره‌ام، دل خسته‌ام، زارم، نزارم باز آمدم چون ابر بارانی ببارم قلب سیاه و چشم خشک آورده‌ام من اشکم نمی‌آید، گره خورده به کارم غیر از گناه و معصیت انگار اصلاً_ کاری نمی‌آید از این چشمان تارم حرف جدایی را نزن، دق می‌کنم من من که به جز این خانه جایی را ندارم چیزی به جز بار گنه بر شانه‌ام نیست بار مرا بردار که افتاده بارم هی قول توبه می‌دهم اما چه سودی دیگر به قول خویش اطمینان ندارم من را بسوزان اعتراضی که ندارم نا اهلم و می‌دانم اصلاً اهل نارم بد جور دلتنگ غروب کربلایم ای کاش می‌شد سر بر آن تربت گذارم این روزه‌ها، روضه به‌پا کردند در من این روزها یاد لب خشک نگارم ** قربان آن خواهر که پای نیزه می‌گفت: حالا ببین بر ناقه‌ی عریان سوارم یک روز عباسِ علی دور و برم بود حالا به شمر و حرمله افتاده کارم ✍
🍃 ای کاش دوباره عشق آغاز شود تا بار دگر غزّه سرافراز شود صدها غزل نگفته دارند، اگر یک‌روز دهانِ سنگ‌ها باز شود
دلمرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما ماهِ خدا دومرتبه بی ماه روی تو دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما برگرد! ای که لحظه‌ی افطار، عاقبت یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما روزی سه بار غرق غریبی و بی کسی‌ست حسی که بی تو وقت اذان می‌دهد به ما این ماه، فرصتی‌ست که باز عاشقت شویم ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما امسال میهمان جد تو هستیم، جانْ حسین نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما حالا که سفره، سفره‌ی عشق است پس خدا هرچه بخواهد این دلمان، می‌دهد به ما بی شک حواله‌ی همه‌ امسال کربلاست مزدی که آخر رمضان می‌دهد به ما ✍
شاعران عزیز که در کانال حضور دارند، میتونن اشعار خودشون رو به لینک ناشناس بفرستن تا در کانال بارگذاری بشه از حضور شما خرسندیم😍 و آماده‌ی شنیدن نظرات و انتقادهای شما هستیم https://abzarek.ir/service-p/msg/943440 @abadiyesher
من و جام می و معشوق، الباقی اضافات است اگر هستی که بسم الله، در تأخیر آفات است مرا محتاج رحم این و آن کردی، ملالی نیست تو هم محتاج خواهی شد، جهان دار مکافات است... ز من اقرار با اجبار می گیرند، باور کن شکایتهای من از عشق ازین دست اعترافات است میان خضر و موسی چون فراق افتاد، فهمیدم که گاهی واقعیت با حقیقت در منافات است اگر در اصل، دین حُبّ است و حُبّ در اصل دین، بی شک به جز دلدادگی هر مذهبی،مُشتی خرافات است
به کوچه آمَده بودَم کَمی هَوا بُخورَم کِه چشم مَست تو را دِیدم و زَمین خُوردم...
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 بند آمده در حسرت وصف تو زبان هـــا این آتش عشق است که افتاده به جــان ها در حیرت چشم تو و ابروی تو ماندند انگشت به دندان همه ی تیر و کــمان ها زانو زده در پای بزرگی تو ای کوه! الوند و دماوند و سهند و سبلان ها بی تابم و بی تابی من شُهره ی شهر است نگذار فروکش بکند این هیجان ها آن قدر دلِ تنگ مرا ضربِ خودت کن تا گوش فلک کر شود از این ضربان ها من با تو غزل می شوم و شعرترینم ای علت بی چون و چرای فــــوران ها تو کیستی ای عشق! که با نام توسکه ست بازار تمام شعرا، مرثیه خـــوان ها تا لحظه ی رویایی دیدار تو ای خــوب! من خونِ به جوش آمده ام در شـریان ها ای کاش ببندی چمدان سفـرت را این جمعه بیفتد به تو چشم نگـــران ها
‌ خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی خوشا جانی! که جانانش تو باشی خوشی و خرمی و کامرانی کسی دارد که خواهانش تو باشی
باید از شرم بمیرم که چنین تنهایی... تو غمین از گنه جمله ی انسان هایی حتم دارم که اگر شیعه گناهی نکند... جمعه هفته بعدی به خدا میآیی...
یا من عُصِیَ فَغَفَر آن کیست که در کمند احسان تو نیست؟! یا ریزه خور لطف فراوان تو نیست؟! غفران تو غالب است بر هر عصیان حتّی عاصی حریف غفران تو نیست
درونِ خاطرِ هر کس ، " عزیزِ " جاودانی هست همیشه پشتِ دلتنگی کسی مقصود و بانی هست غروب و مرگِ هر شخصی سقوط از چشمِ جانان است که از بیدادِ " هجران "ش ، بسی نامهربانی هست توان و قدِ ساعت ها ، به پای ماندنت کسر است ! و ماتم از سرِ "لطف"ش ، به قدرِ کهکشانی هست شبی جامانده درتقویم،که روزش را امیدی نیست اگر چه " دردِ " کوچ " او " ، بدانی یا ندانی هست دریغ از "مرهم"ش دردا ، ستم کار است و لاکردار همیشه پشتِ دلتنگی کسی مقصود و بانی هست 🌱