هر کَسی میکند از یار مُرادی، حاصل
حاصلِ من غمِ یارست و خوشا حاصلِ من!
#سلمان_ساوجی
از بی ادبی کسی به جایی نرسید
حقا که ادب تاج سر انسان است
#صادق_لاهوری • #اخلاقی
افزوده شد بر دردهایم لاغری ها هم
هر لحظه عاشق تر شدم، این آخری ها هم
از بس که با هر واژه از زیبایی ات گفتم
من را نمی فهمند این لهجه "دری" ها هم
از فارس تا تبریز، خاطر خواه داری...آه
حتی شنیدم تازگی ها بندری ها هم...
از آن کمند تا کمر شاعر که تنها نه!
حتی کم آوردند دیگر روسری ها هم
تنها حسود سیب لبهای تو شیطان نیست
من از فرشته ها شنیدم که پری ها هم...
در وصف تو چیزی نباید گفت وقتی که
لب میگزند از شوق، حامد عسکری ها هم...!
#حسین_زحمتکش
چون پرسم از پناهی، پشتی و تکیه گاهی
آغوش مهربانت، از هر جواب خوشتر
#حسین_منزوی
مصیبت دیده ی دیروز و امروزیم و فردا هم
ولی ته می کشد یک روز آفت خوردن ما هم
شبیه قلوه سنگی که درون کوچه افتاده
گهی تیپا خور خلقیم و گاهی بین دعوا هم
برای خود سری بودیم در سرها که آمد عشق
به تنهایی گرفتاریم و در بند است تن ها هم
میان جمع مشغولیم و سمت قبله ای دیگر
نماز عشق می چسبد هر از گاهی فرادا هم
به چشم دل خطا رفتیم اما عقل با شک هاش
میان واقعیت یا حقیقت کشت مارا هم
نه آب از آسیاب افتاد نه شور و شری خوابید
گره افتاد و شد بغرنج تر حل معما هم
شبیه ات بارها دیدم میان شهر و غم خوردم
سر بازی گرفت انگار با ما چرخ دنیا هم
مچ ما را گرفتی عقل در خلوت ملالی نیست
خیالش رفت و تنها ماندم و دیوار حاشا هم...
بلا دیدیم ما از عشق اما بی نفس هایش
سرسوزن نمی ارزید این دنیا تماشا هم
#محمدجواد_منوچهری
📚گیدا
به روی فرش صحنش تا نشستم خوب فهمیدم
سلیمان نیز از صحن علی بردست قالی را
#عاصی_خراسانی
ما گرفتارِ کمندِ نظرِ خویشتنیم
حلقه دیدهی ما،حلقهی دامِ دلِ ماست
#طالب_آملی
.
رفتى و چون سپند به دفعِ گزندِ خويش
در آتشم نشاندى و در آتشم هنوز...
#شاپور_تهرانى
بالاتر ازانی که بگویم چون کن
خواهی جگرم بسوز و خواهی خون کن
من صورتم، از خویش ندارم خبری
نقّاش تویی، عیب مرا بیرون کن
#اوجی_نطنزی
ما بعد از آنکه بر غم تو مبتلا شدیم
بــا راه بندگـی خـدا آشــنا شدیم
هرکس وسیله داشت برای هدایتش
ما با نســیم روضـهی تو با خــدا شدیم
وقتی که جاه و مال و هوس راهمان گرفت
با رمز یاحسین ز شیطان جدا شدیم
ذکر حسین اشرف اذکار عالم است
گفتیــم و همـدم همهی انبیــا شدیم
مسکین و مستکین و فقیر آمدیم و بعد
با کیمیـای مهر شمــا پر بها شدیم
اشکی چکید و آتش دوزخ فرو نشست
تأثیـر گریـه است اگـر بـا حیــا شدیم
ما را خدا برای غمت برگزیده است
با دست مادرت ز بقیّه سوا شدیم
شبهای جمعه مادرتان روضهخوان ماست
با نالههای دل شکنش هم نوا شدیم
شبهای جمعه هیئت ما مثل کربلاست
با یک سلام، راهی کرب و بلا شدیم
#مصطفی_هاشمی_نسب
#امام_حسین_ع_مناجات
#شب_جمعه
گفته بودی بهتر است از عشق من پروا کنی
در قفس میماند آیا مرغ را پر وا کنی؟
بر خیالم ره مبند، از حج واجب بهتر است
گر به روی بیپناهی نیمهشب در وا کنی
آنکه میبندد به پای تو دخیل عشق را
راهورسم عاشقی این نیست از سر وا کنی
گلفروش شهر میبندد دکان خویش را
گر تو آن لبهای سرخ غنچهپرور وا کنی
توبهی اهل خطا یکبار دیگر بشکند
بند زلفت را اگر در روز محشر وا کنی
روسری را باز کردی تا پریشانم کنی
من ندیدم، میشود یک بار دیگر وا کنی؟!
#مجید_اسکندری
دوستت دارم خود را به که می باید گفت
چون کسی نیست به شب کنج خیابان گفتم
#حسین_مرادی