eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیر من این است که چون ابر ببارم هــر رووز اضافه بشود بــاااار به بارم یک عمـر فقط ناله زدم درد و غمم را امــا نشنیدند دمی دااااد و هـواااارم چندی ست که با شادی و با هلهله قهرم چندی ست که با غصه ی یک خاطره یارم غم خوردن و غم خوردن و از درد سرودن ... غم خوردن و از درد سرودن شده کارم هر چند که پائین ترین ها شده سهمم بالاست ولـی در همه ساعات فشارم حالم شده چون پیرزنی خسته که میگفت: "تنها پســرم" عیــد نیامــد بـه کنارم سالَم همه تکرارِ خزان است و زمستان انگار که خط خورده ز تقویم بهارم تا در بَرِ من شــاااد نشینند رفیقــان انگوووور بکارید به بالای مـــزااارم
درود و غزل درد دارد که کسی ضجه ی محکم بزند گونه ی مرد نباید همـــه شب نم بزند ای همه کار و کسِ این منِ بیچاره مخواه- بعدِ تو یک نفر از بی کسی اش دم بزند هر که عاشق شده اینجا نرسیده ست به یار ماندنت قاعده را کاش که برهـــم بزند شده ام چـــون پدرِ بیکسِ مُرده پسری که خودش پا شده تا حجله ی ماتم بزند بعدِ ویران شدنم ساخت مرا اما رفت... فــرض کن بارِ دگر زلزله در بم بزند
زهر جفا نکشت تو را؛ درد و داغ کشت هرچند زهر کینه سبب شد به کُشتنت ✍مرحوم استاد
تمام عمر شد با گریه مأنوس تمام خاطراتش آه و افسوس چرا فرمود امان از شام مردم امان از شام یعنی داغ ناموس
همینکه آب می‌دید گریه می‌کرد یه طفلو خواب می‌دید گریه می‌کرد میون کوچه بازار مدینه اگه قصاب می‌دید گریه می‌کرد
🥀 بریده است سر از عصر اختناق آهت که جان به لب شده دشمن از آه جانکاهت بخوان بخوان و تحدی کن ای کلامت نور دو خط صحیفه سجادیه به دلخواهت گلوی گرگ ستم را درید تا برخاست شبیه تیغ دو دم نالهء شبانگاهت تو روضه عطشی می‌شود بلند انگار صدای گریه آب از درنگ کوتاهت شبیه دست علی پینه بسته پیشانیت خداشناس شود مستحق سرراهت توراست نسبت کهف‌الوری و بیدارند به پاس نیم نگاهی سگان درگاهت
.
در من عجیب ریشه دوانده ست مهرِ او زورم به این درختِ تناور نمی رسد...
می رسم، اما سلام انگار یادم می رود شاعری آشفته ام، هنجار یادم می رود با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر بعد از این هر چیز یا هر کار یادم می رود من پُر از دردم، پُر از دردم، پُر از دردم، ولی تا نگاهت می کنم انگار یادم می رود راستی چندی ست می خواهم بگویم بی شمار دوستت دارم ولی هر بار یادم می رود مست و سرشاری ز عطر صبح تا می بینمت وحشت شب های تلخ و تار یادم می رود شب تو را در خواب می بینم همین را یادم است قصه را تا می شوم بیدار یادم می رود من پُر از شور غزل های توام، اما چرا تا به دستم میدهی خودکار یادم می رود؟
-" تو گرم حرف بودی و من گرم دیدنت کم بود این دو چشم برای شنیدنت :)
دنیا دیدی و هر چه دیدی  هیچ است وآن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است سرتاسر آفاق دویدی هیچ است وآن نیز که در خانه خزیدی هیچ است # خیام