eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
41.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله از اجرای برنامه پاورقی کناره‌گیری کردم. دلایلش رو توی این ویدئو توضیح دادم. خلاصه‌ش اینکه قرار نیست بسیجی فحش‌خور زمان فتنه و جنگ و... باشه و در عافیت، سلاح‌ورزی‌ها و رشیدپور‌ها و آخوندی‌ها، در میدان اقتصاد و فرهنگ و سیاست جولان بدن. قرار نیست هنوز سال شهید عجمیان و علی‌وردی نشده، فعالان و ساکنان و مشوقان فتنه برگردن روی آنتن. ما زورمون به هیچ‌کس هم نرسه، به خودمون که میرسه! زورمون میرسه یقه خودمون رو بگیریم که آهای! مرد حسابی، بلند شو، داد بزن، نذار فحش به نظام و انقلاب و نایب امام زمان و شهدا عادی بشه. بلند شو یه دادی بزن که خون شهید آب جوی نیست که راه بیفته کف خیابون و هنوز سالش نشده به بهانه‌های مختلف اونایی که روی خونش پا گذاشتند رو برگردونید به آنتن. بلند شو فریاد بزن اون بدن عجمیان روی آسفالت داغ اتوبان کشیده نشد که شما برید سراغ اونایی که دور بدنش هلهله میکردن. امیدوارم خدا عاقبت همه‌مون رو ختم به خیر کنه.
حمایت از اقای شهبازی (مجری پاورقی) و اعتراض به برگشت آقای رشیدپور به صداو سیما ☎️تماس با صداو سیما، شماره ۱۶۲ 📥پیامک ۳۰۰۰۰۱۶۲ ویراستی آقای جبلی (رییس صدا و سیما) https://virasty.com/jebelli_ir ایمیل آقای جبلی jebelli@irib.ir https://farsnews.ir/my/c/216417 پویش در فارس من در حمایت از عدم بازگشت سلبریتی های حامی براندازان به صدا و سیما.👆👆👆 لطفا حمایت کنید و نشر دهید.
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای باده‌ی جهل کرده سرمست، تورا جز باد بگو چه مانده در دست، تو را با اسلحه‌ی پُر اینچنین جار نکش جاروکش این حرم حریف است تو را تقدیم به پهلوان جوانی که در حال جاروکشی صحن، با دست خالی تروریست مسلح متجاوز به حرم حضرت شاهچراغ را زمین‌گیر کرد.
وقت اذان سرودی حی علی شهادت خوش باد جایگاهت ای یار باشهامت آرام پرکشیدی سوی بهشت رضوان از صحن با صفای آقای با کرامت امنیت حرم بود سر لوحه وجودت پر پر شدی شقایق اما چه با طراوت! تکفیری لعین تا بشکست حرمتش را جان را فدا نمودی با جرأت و شجاعت دشمن شده جسور از افکار عده ای پست کرده نشانه دین را با خشم و با عداوت اما بداند او که از جان گذشتگانی در صحنه چون محمد هستند با صلابت! این شربت شهادت نوش وجود پاکت آوازه ات جهانگیر ای مظهر سعادت
دل میکَنم ز هر چه که بود ونبود هست تنها به شرط اینکه تو باشی برای من...♥️
پایان گرفت این همه لحظه شماری ام یک اربعین گذشت ز چشم انتظاری ام یک اربعین گریسته ام، آب رفته ام حالا به خون رسیده دو ابر بهاری ام در چند گام مانده به قبرت بریده ام این چند گامِ مانده می آیی به یاری ام؟ چِل شب برای دیدنت ای صاحب الزّمان گرم نماز و گریه و شب زنده داری ام سوغات کهنه پیرهن آوردم از سفر شرمنده ام کنار تو از این نداری ام بر نیزه خوانده ای به دل خاک هم بخوان قرآن برای خواهرت ای تشنه قاری ام! گر سر به زیر آمده ام داغ دخترت گردیده است علّت این شرمساری ام
ای‌کاش مرا چشم تو بیمار نمی‌کرد شام نگهت روز مرا تار نمی‌کرد از عشق، دل غمزده‌ام بود فراری ای کاش مرا چشم تو ناچار نمی‌کرد آن زندگی راحت و بی‌دردسرم را ای‌کاش که دیدار تو دشوار نمی‌کرد بی تیر قساوت، دل دیوانه‌ام ای‌کاش در معرکۀ عشق تو پیکار نمی‌کرد خورشید من! ای‌کاش خدا خال رخت را در زندگی‌ام نقطۀ پرگار نمی‌کرد طوفان محبت به دل هردوی ما زد دیگر بلم خُرد خِرد کار نمی‌کرد! هرچند که عاشق شده بود عاقل این شهر ای‌کاش که پیش کسی اظهار نمی‌کرد یک بار که از عشق سخن گفت مرا کشت این فاجعه را کاش که تکرار نمی‌کرد
رشک آیدم به ابر که در حدِ وسعِ اوست بر خاکِ کربلای معلیٰ گریستن
سزد به تیغ غزل سر دهم کنون سخنی یزیدیان همه مستند از فرافکنی بریده اند سر از حق به دادخواهیِ حق هزار مرتبه لعنت به داعشِ وطنی! سزاست مویه کنی سالگردِ جهلت را که بر هجای «امین» باز کرده‌ای دهنی وطن برای تو ناموس نیست زن‌باره! مدافع چه کسی؟ ای که فکر خویشتنی! از آن زمان که به خون خفت خاتمِ سردار تو در سرای سلیمان صدایِ اهرمنی ببین که ظالم و مظلوم کیست القصّه محرم است و به هر سو عزای دل‌شکنی مسعود یوسف پور
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت دست‌در‌جیبت‌کن و جدی‌نگیرش‌بیخیال
دیوانه نبودی، نه به اندازه‌ی کافی هر شب ننشستی که خیالات ببافی بی‌حدّی غم، شوق رسیدن به تو را برد هرگز نشود اشک به دیدار تلافی بعد از تو نفهمید کسی عمق غمم را من ماندم و یک سینه پر از حرف اضافی من ماندم و یک حسرت و یک قصه‌ی کوتاه من ماندم و یک خنده و یک گریه و یک آه فرق است میان من و تو، ساده بگویم من بنده ی مضمونم و تو بند قوافی… ✍🏼|
آماده باش مثلِ شکوهِ رفتن تن سوی جان است جان اوست، تن این لشکرِ دلدادگان است جان می‌دهند این‌جا چه بیم از جان سپردن اینجا حریمِ حضرتِ جانِ جهان است آن‌که به قصد جان سپردن رهسپار است کی بیمش از کمبود خواب و آب و نان است قبل از سلام دوست‌دارانش ،به آن‌ها بر لب سلام این امامِ مهربان است او کشته‌ی اشک است و قطره‌قطره این رود تا پهنه‌ی دریای عشق او روان است درمانده کرده این صلابت دشمنان را این بار، روی شانه‌ی فتنه، گِران است درمانده‌اند از این شکوهِ عشق‌بازی درماندگی‌هاشان فراتر از بیان است در خویش می‌سوزند از این شور فراگیر در خشم‌شان این آتشِ سوزان عیان است اینجا قدم‌هایی که می‌آیند بر خاک پُتکی به فرقِ دشمنان ناتوان است این عزم و شور اربعینی‌های عاشق آماده باشِ لشکر صاحب‌زمان(عج) است