eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
77 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم … بیا بهانه نگیریم عشق هم باشیم … بیا تمام مسیر عبور باران را… بدون چتر بخندیم ! هم قدم باشیم … بیا زیاد بمانیم پیش همدیگر … بیا زیاد ببوسیم ‘ ضد کم باشم … درست نیست که با هم معاشرت نکنیم صلاح نیست که اینقدر محترم باشیم موافقی که در آغوش هم خراب شویم ؟ شبیه شبنم گلبرگ غرق نم باشیم ؟ چقدر دوری و حسرت ؟ چقدر تنهایی ؟ چقدر ملعبه ی دست های غم باشیم … چرا به کام دل همدگر عسل نشویم ؟ چرا جدا ز هم و تلخ مثل سم باشیم ؟ بیا به عاشقی و شعر متهم باشیم … بیا بهانه نگیریم ‘ عشق هم باشیم …
2275716.mp3
8.72M
🎙 «هم قدم» به مناسبت ایام اربعین حسینی 🔺️خواننده: 🔺️شاعر: 🔺️آهنگساز: 🔹️به همت مرکز موسیقی حوزه هنری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و من در طلوع گل یاسی از پشت انگشت‌های تو بیدار خواهم شد...♥️
گر بت رخ توست، بت‌پرستی خوش‌تر ور باده ز جامِ توست، مستی خوش‌تر در هستیِ عشق تو از آن نیست شَوَم کاین نیستی از هزار هستی خوشتر
گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟ شیرینِ من، برای غزل شور و حال کو؟ پر می زند دلم به هوای غزل، ولی گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟ گیرم به فال نیک بگیرم بهار را چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟ تقویم چارفصلِ دلم را ورق زدم آن برگهای سبزِ سرآغاز سال کو؟ رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماند حالِ سؤال و حوصلهٔ قیل و قال کو؟
آغاز کن تمامِ خودت را برای من  پایان بده به غربتِ بی‌انتهای من  سرکش‌ترین سروده‌ی شبهای شعر باش  فانوس شو به تیرگی از ابتدای من  یکبار هم تصور این را نکرده‌ام  کی میرسی به شهرِ سکوتِ صدای من  کی میرسی به بغض گلوی ترانه‌ها  کی میرسی به سردی حال و هوای من  وقتی که باز هم گره‌ای کور میشوم  ای کاش وا کنی گره از ساق پای من  ذهنم ولی به رفتنت عادت نکرده است  بویت هنوز میرسد از قصه های من...
آبادی شعر 🇵🇸
گر بت رخ توست، بت‌پرستی خوش‌تر ور باده ز جامِ توست، مستی خوش‌تر در هستیِ عشق تو از آن نیست شَوَم کا
دلبران،دل می برند.اما،تو جانم می بری ناز را افزوده ، با نازت توانم می بری سوز دردِ عشق را با غمزه های ناز خود تا ته قلب من و تا استخوانم می بری می زنی چشمک نهانی، جان تو! جان خودم! با تکان پلک خود تا بی کرانم می بری تا که می خواهم بگویم راز خود را ناگهان دستهای مهربان را بر لبانم می بری می کنی ساکت مرا با بوسه های بی هوا شعر را با بوسه از روی زبانم می بری تو شبیه دلبران هستی ولی جور دگر دلبران،دل می برند.اما،تو جانم می بری...  
دلتنگی مشایه مرا کشت حسین ای کشته ی سر بریده از پشت، حسین من را بطلب، روضه بخوانم در راه یک روضه ی انگشتر و انگشت، حسین...