eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سردرگم هر کوچه خیابان شده ام از ماندن در خانه گریزان شده ام پاییز به قلب من هجوم آورده تنها شده و همدم باران شده ام
ای دل که بی گدار به آب ها نمیزدی بی قایقت میانه‌‌ی دریا چه میکنی ؟
‌ چون وا نمی کنی گرهی، خود گره مشو...
چه کنم دل چو هوای تو کند شب همه شب؟
در این شب سیه که فرو مرده شمع ماه ای مه! چراغ کلبه من باش ساعتی
شب‌های بی توام شب گورست در خیال
بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش اما شب من هم نه سیه پوش تر از من
نشستم، باده خوردم، خون گرستم، کنجی افتادم تحمل می رود اما شب غم سر نمی آید
چرا پنهان کنم؟عشق است و پیداست درین آشفته اندوه نگاهم تو را می خواهم ای چشم فسون بار که می سوزی نهان از دیرگاهم چه می خواهی ازین خاموشی سرد؟ زبان بگشا که می لرزد امیدم نگاه بی قرارم بر لب توست که می بخشی به شادی های نویدم دلم تنگ است و چشم حسرتم باز چراغی در شب تارم برافروز به جان آمد دل از ناز نگاهت فرو رز این سکوت آشناسوز
کجاست آن همه دستان ِخیس بارانی هوای تازه دم و صبح های ِنورانی چقدر ماه به دامان شب حواله شد و زمین ندیده به آغوش ِخود مسلمانی کجاست پنجره هایی که بوی نان میداد و چای تازه دم و نعمت فراوانی خروس خوان به تن کوچه جار میزدعشق صدای نغمه ی آن دوره گرد تهرانی هنوز هم که هنوز است خاطراتم را درون بقچه نگه داشتم به آسانی دلم تنیده ی آن کوچه تنگها شده است همان که خاطره اش مو به موست پنهانی به یاد خاطره هامان نوشتم اینها را... خوشا به حال تو که شعر هم نمیخوانی!
در کنج دلت برای ما جا داری در سینه دلی به قدر دریا داری دلواپسی من چقدر بیهوده‌ است وقتی که خودت هوای ما را داری‌!