باز باران میچکد از چشم خیسم
با گهر های فراوان قصه ام را مینویسم
میخورد بر بام گونه اشکای بی درنگم
میچکد بر روی کاغذ لحظه های رنگ رنگم
یادم آرد روز باران چشم در چشم سیاهش
گردش یک روز شیرین در بلندای نگاهش
شاد و خرم نرم و نازک عاشقی دیوانه بودم
توی جنگل ها پراحساس از نگارم می سرودم
میدویدم همچو آهو گرد قلب مهربانش
میپریدم از لب جوی بلند گیسوانش
میشنیدم از پرنده قصه های مرگ فرهاد
از لب باد وزنده عشق های رفته بر باد
داستان های نهانی گشت بر من آشکارا
راز های زندگانی کرده بودش سنگ خارا
پیش چشم روزگاران دستش از دستم جدا شد
قصه ي عشق من و او خاطراتي برفنا
ناز چشمان تو و امروز و فردا کردنت
میکشد آخر مرا اینپا و آنپا کردنت
میپسندی بیتو بنشینم در آتش روز و شب
یا که یادت رفته با عاشق مدارا کردنت
میدهی دلتنگیام را در شب مستی به باد
غنچههای باغ لبها را شکوفا کردنت
گرچه رسوای توأم ناچار بنشین با دلم
تا ببینی نیستم در بند رسوا کردنت
چشمهایم را بهدست آور نگاهم را ببین
سرد مهریهاست حتی در تماشا کردنت
#سلام_امام_زمانم
ذرّهاے شانہے ما بار غمٺ را نڪشید
گرچہ یڪ عمر فقط نوڪر سر بار شدیم😔
واقعاً جاے سؤال اسٺ ڪہ از بهر ظهور
ما چہ ڪردیم ڪہ اینگونہ طلبڪار شدیم؟!😔
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
زیبایـےِ دیوانِ غزلهاے من از توست
زیرا ڪہ دل انڪَیزترین شعر ِ جهانے!
"اقلیم ِ وجودم" شده "از آنِ تو" اے ڪاش..
در مُلڪ ِ دلـــم تــا "ابدُالدّهــــر" بمانـے!
#یاس_امینــے
اين غزل ها به خدا مفت نمى ارزيدند
اگر اين دختر و اين عشوه و اين ناز نبود
#اميرحسين_اثنی_عشرى
#ولادتحضرتفاطمهمعصومهعلیهاالسلام
به قم بر چادرش افتاده جمعی یا رضا گویان
گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش
#معنی_زنجانی
#حضرت_معصومه_علیها_السلام
اگر شد مرعشي مرجع در اين خانه را ميزد
كسي عالم نخواهد شد بدون سجده بر گنبد...
#محسن_صرامی
به بغض کردن بی های های معتقدی؟!
و در غروب کسالت به چای معتقدی؟!
#احسان_افشاری
دو نگاهی که کردمت همهعمر
نرود تا قیامت از یادم
نگهِ اولین، که دل بردی
نگهِ آخرین، که جان دادم...
#آذر_بیگدلی
با اینکه عشق، اوجِ خودآزاریِ من است
اما دلم خوش است، جنونم به پای توست...
#علی_صفری
مَن هَمان خَستهیِ بی حوصِلهیِ غَم زده اَم
آدمِ بَد قِلقی کِه رَگِ خوابَم "شِعر" است...
#لاادرے
قوّتی داد به فرهاد و به مجنون ضعفی
هرکه را عشق ز راهی بهسر دار بَرَد
#حزین_لاهیجی