هدایت شده از مجتبی خرسندی
🔻کانال اشعار و نوشتههای
#مجتبی_خرسندی
🔹_شعر _سرود _داستان
🔸_افتخارات _مرور خاطرات
🔹_معرفی کتابها _مصاحبهها
🔸_نقدها و تحلیلها _وقایعروزمرّه
🔹_توییتها _درددلها _هنر گفتوگو
🔻آدرس در ایتا؛
https://eitaa.com/Mojtaba_khorsandi
دگر از درد تنهایی، به جانم یار میباید
دگر تلخ است کامم، شربت دیدار میباید
ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح
نصیحت گوش کردن را دل هشیار میباید
مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی
که میگفتم: علاج این دل بیمار میباید
بهائی بارها ورزید عشق، اما جنونش را
نمیبایست زنجیری، ولی این بار میباید
#شیخبهایی
رسیده ای به من از پشت پیچ حیرانی
شبیه گمشدهی جاده های طولانی
چه می شناسمت! ای دختر ترانه به دوش!
چه آشناست صدایت، غزل که می خوانی
کجا تو را دیدم؟ در کدام کافه و پارک؟
کجا درخشیدی؟ در کدام مهمانی؟
کجا درون نگاهت به ذوق آمدهام؟
کجا؟ میان کدامین نگاه پنهانی؟
تو خاطرات منی؟ یا که خواب هر شب من؟
که همصدا شده ام با هرآنچه میخوانی
چه شد اسیر نگاهت شد؟ آن عقاب رها
که طعنه میزند امشب به هرچه زندانی
چه شد که رام تو شد؟ روح سرکش مردی
که با رضای خودش می رود به قربانی
تو را چطور در آغوش تشنه ام بکشم؟
که غرق بوسه مرا در تنت برقصانی
تو را کجا دیدم من؟ کجا تو را دیدم؟
نگو به یاد نداری! نگو نمی دانی
#محسن_نقدی
به جان، جوشم که جویای تو باشم
خَسی بر موج دریای تو باشم
تمامِ آرزوهای منی، کاش
یکی از آرزوهای تو باشم!
#محمدرضا_شفیعیکدکنی
شب همه شب شکسته خواب به چشمم
گوش بر زنگ کاروانستم
با صداهای نیمزنده ز دور
همعنان گشته همزبان هستم.
جاده اما ز همه کس خالی است
ریخته بر سر آوار آوار
این منم مانده به زندانِ شبِ تیره که باز
شب همه شب
گوش بر زنگ کاروانستم.
#نیما_یوشیج
میرسم، اما سلام انگار یادم میرود
شاعری آشفتهام، هنجار یادم میرود
با دلم اینگونه عادت کن، بیا، بر دل مگیر!
بعد از این هر چیز یا هر کار یادم میرود
من پر از دردم، پر از دردم، پر از دردم، ولی
تا نگاهت میکنم انگار یادم میرود
راستی چندیست میخواهم بگویم بیشمار
دوستت دارم… ولی هر بار یادم میرود…
مست و سرشاری ز عطر صبح تا میبینمت
وحشت شبهای تلخ و تار یادم میرود!
شب تورا در خواب میبینم همین را یادم است
قصه را تا میشوم بیدار یادم میرود
من پر از شور غزلهای توئم، اما چرا
تا به دستم میدهی خودکار یادم میرود؟
#نجمه_زارع
دل من بی نگاهت میشود بی تاب،میمیرد
شبیه آن درختی که بدون آب میمیرد
تو آن صبح دل انگیزی که از شوقش نمیخوابم
وگرنه بی تو قلب عاشقم در خواب میمیرد
ندارد زندگی جریان بدون عشق پاک تو
بیفتد آب از جریان،شود مرداب،میمیرد
دلم بر پیچ و تاب موی تو طوری گره خورده
که آخر در میان موج این گرداب میمیرد
دوای درد من جانا صدای خنده های توست
نباشد نوش دارو،شک نکن!سهراب میمیرد
#جواد_ابوتراب_زاده
دوست دارد یا نمیخواهد مرا معلوم نیست
عشق، بازی میکند با من چرا! معلوم نیست
میکشم سر، هرچه میریزد به جامم دستِ دوست
کِی در این میخانه میافتم ز پا معلوم نیست
برگ، دستِ شاخه را وقتی رها میکرد گفت:
باد با خود میبرد ما را، کجا؟ معلوم نیست
یا نمیآید به چشمِ باغبان، پاییزِ ما
یا زمستان و بهارِ کاجها معلوم نیست
با طبیبان، رنجِ ما را بازگو کردن خطاست
جای زخمِ عشق بر دلهای ما معلوم نیست..
#فاضل_نظری
من ماندم و راه چاره پیدا کردن
هر نیمه ی شب ستاره پیدا کردن
اینگونه که در خیال تو گم شده ام
سخت است مرا دوباره پیدا کردن
#محسن_درویش