eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتم امّ‌البنین دلم پا شد گره‌هایی که داشتم وا شد مادر آب را صدا زدم و خشکسالم شبیه دریا شد سوره‌ی حمد نذر او کردیم گم‌شده داشتیم و پیدا شد با ادب بود و روی دامانش تا گل نازدانه‌ای جا شد به مدینه نگفت مادر شد گفت مولای شهر بابا شد با کنیزی خانواده‌ی عشق در دو عالَم عزیز زهرا شد خادمی کرد تا که عباسش از ازل تا همیشه آقا شد همه‌ی بچه‌هاش عیسایند گر چه عباس او مسیحا شد آنقدر خرج گریه شد، افتاد آنقدر خرج گریه شد، تا شد تا قیامت به احترام حسین ذکر لب‌هاش واحسینا شد گفت: گفتند روز عاشورا در غروبی که خیمه غوغا شد بین تقسیم آبروی حرم مشک بی‌آب، سهم سقا شد کاش دست عمود نخلستان سد راهش نمی‌شد اما شد گفت: گفتند بعد از آنی که علی اکبر ارباً اربا شد قد سقا شبیه قاسم شد قد قاسم شبیه سقا شد گفت: گفتند بر سر نیزه سر عباس من تماشا شد بسته بودند اگر، نمی‌افتاد بسته بودند اگر به نی جا شد * * خوب شد همره حسین نرفت در مسیری که سر به نی‌ها شد خوب شد مجلس شراب نرفت در همان جا که جشن برپا شد...
افتـــاد روی خــــاک، سپیـــدار دیگری پـــر زد از ایـن دیار، سبکبــــار دیگری آخر به‌کام خـویش رسید و به آسمان پر زد به عــشق وصل به دلدار دیگری دور از وطن چقـدر غــریبانه شد جدا از جمـــع یک سپاه، سپهـــدار دیگری از جان گذشت تا نشود بعد قرن‌هـا تکـــرارِ شـام و کوچه و بازار دیگری شد لاله‌پوش، پیکر سردار سرفراز ایران نشــست در غم عمـــار دیگری افسوس داغ رفتن سردار، تازه شد وقتی عـــروج کرد علمـــدار دیگری ۱۴۰۲/۱۰/۵
"السلام علیک یا ام العباس هرکس ندارد امشب چشم تری گناه است. بر سینه داغ و آه شعله وری گناه است. هر کس که در خیالش یک لحظه فکر کرده. از زینب و خدیجه تو کمتری گناه است. هر کس که از کنارت رد شد ولی نفهمید. یک عمر داغدار آب آوری گناه است. پنهان کن عشق ها را در کوچه ی مدینه. دشمن اگر بفهمد با حیدری گناه است. فهمیده بودی آنشب با اسم فاطمی ات چشمان بچه‌ها را دردآوری گناه است.... بر دست مهربانت، بر چشم پر ز مهرت هر کس گذاشت نام نامادری گناه است معیار سنجش تو رفتارهای زهراست هرکس تو را بسنجد با دیگری گناه است داغ شماست اما هرکس به یادت امشب گریه نکرد یادِ فرق سری گناه است خون میچکد ز چشمش، مادر اگر ببندی فرق سر پسر را با معجری گناه است؟؟!!! "
بسم الله الرحمن الرحیم رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
تقدیم به حضرت تو بعد از فاطمه سنگ صبور مرتضی بودی برای خانه حیدر تو کانون صفا بودی  تو بودی بانوی خانه ولی خود را چنان اسما کنیز کودکان خواندی تو حقا پارسا بودی تو سقای ادب را تربیت کردی که آموزد حسینت را کند مولا صدا تو پیشوا بودی وفا را ریختی در خون عباست چه ها کردی تو ام المومنین ام الادب ام الوفا بودی بنی هاشم اگر دارد قمر در بین فرزندان تو نور این قمر هستی تو والشمس الضحی بودی تو عبدالله و عثمان را تو جعفر را تو سقا را فدای راه دین کردی تو هم در کربلا بودی
کرامت پیشه ای بی مثل و بی مانند می آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می آید کسی که نسل او را می شناسد، خوب می داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می آید همان تیغی که برقش می شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می دهد پیوند می آید همه تقویم ها را گشته ام، میلادی و شمسی نمی داند کسی او چندِ چندِ چند می آید جهان می ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می ایستد، بوی خوش اسفند می آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی تابند، می آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب ها برای بیعت با او نمی آیند می آید برای یک سلام ساده تمرین کرده ام عمری ولی می دانم آخر هم زبانم بند می آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می آید به در می گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند می آید!
"حاصل ابر که باران بشود می‌ارزد بر تن دشت اگر جان بشود می‌ارزد کاش این دل بشود فرش به زیر قدمت دل ما قالی کرمان بشود می‌ارزد «واسعُ المَغفِره» یعنی که کرمخانه دوست وسعتش ملک سلیمان بشود می‌ارزد
خواهم که رفیق باده و جام شوم خود کفتر و خود دانه و خود دام شوم در کوزه سینه ام شراب شعر است چادر زده ام دوباره خیام شوم
ای دلِ باخته! این بار کجا می بری ام؟ راه نشناخته این بار کجا می بری‌ام؟  منم آن فاخته‌ی گم شده‌ی کوکو‌خوان منم آن فاخته، این بار کجا می بری‌ام؟ هر کجا برده ای ام آب و هوا خوش بوده یا به من ساخته! این بار کجا می بری‌ام؟  ای سواری که سپاهش که نگاهش ناگاه بر دلم تاخته، این بار کجا می بری‌ام؟ عقل دیوانه که هر بار سر جنگش بود سپر انداخته این بار، کجا می بری‌ام؟ بردی آن بار که باری دل و دینم ببری دل و دین باخته این بار کجا می بری‌ام؟
امشب اصلا حالم خوب نیست زودتر از همیشه شب بخیر 🌼 التماس دعا
. وحشت از عشق که نه ، ترسم ازاین فاصله هاست  وحشت از غصه که نه ، ترسم از این خاتمه هاست ترس بیهوده ندارم ، صحبت از خاطره هاست صحبت از کشتنِ ناخواسته عاطفه هاست کوله باریست پر از هیچ ، که بر شانه ماست گله از دست کسی نیست ، مقصر دل دیوانه ماست 🥀🍃
آبادی شعر 🇵🇸
امشب اصلا حالم خوب نیست زودتر از همیشه شب بخیر 🌼 التماس دعا
ان شاءالله شفای عاجل به زودی حالتون خوب بشه مدیر محترم🌸🍏