eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در شعر و شهر و زیر و روی آرزوها در چشم ها هم بی قرارت هستم آقا فرقی ندارد جمعه یا یکشنبه دیگر هر ثانیه چشم انتظارت هستم آقا
غـــوغــــای دگـــــر در دل ذرات جهان است زیــــرا شب میــــــــلاد مسیحای زمان است دنیا نشود خــــــالی از انـــــوار امــــامــــت یــاران دو سه روزی گل خورشید نهان است هر قطــــره ی اشکی که چکید از دل عشـــاق خوش باش که بر دیده ی معشوق عیان است نور فرجـــش بشــکند این ســلــطه ی غــم را تا روز ظهـــــورش دل ما در خــفقـــــان است مــا منتظریــــم از طـــــرف کـعبــــه بیــــایـد گلبانگ انـا المهـــدی او، عشـــق هـمـــان است کارم شـــده ای یــــــــار،مـــدام از تو سرودن دور از تو همین شعر وغزل مونس جان است ای راز امــــامت به تمــاشـــای تـو ســــوگنـــد شعبــــان عجیــبی ست دلم در هیجــان است ویــروس،تـــرور، فتـــنه و آشــــوب جــــهانی احــوال زمین بی" تو "چنین در نوسان است جا مانــــده ام از لشکـــر حـــق ای دل غـــافل آمـــــاده ی ســان دیدنِ تو، کون و مکان است تشریــــح علامات ظهورت به سخن نیــــست "چیزی که عیان ست چه حاجت به بیان است"
عشـــق یعنـی بر سرم صدهــــــا بلا آمد ولــــی من که از دل دادنم اصلاً پشیمان نیستم...
با کشتی نوح جانمان می آید خورشید شب جهانمان می آید از خاک‌نشینی و زمین خسته شدیم وقتش شده، آسمانمان می آید
🔺همای سعادت در فرهنگ ایرانی، بشارت‌دهنده‌ی خوشبختی است. ▪️اگه شما هم واستون سؤاله که اگه همای سعادته، پس چرا لاشه می‌خوره". سعدیِ جان جوابتونو داده: ‌‌‌ همای بر همه مرغان از آن شرف دارد که استخوان خورَد و جانور نیازارد
راهی به حریم کبریا می یابی گر لطف ابالحسن تو را دریابد خورشید جهان‌تاب حرم بی‌وقفه با عشق به قلب بینوا می‌تابد
بیمِ آن دارم که زیاد با تو سخن بگویم مبادا خسته شوی، و بیمِ آن دارم که سکوت کنم مبادا گمان کنی که دیگر برای قلبم مهم نیستی!
ای حضرتِ آیینه صفات أدرکنی منجی تمام کائنات أدرکنی طوفان زده ایم! جانِ جدّت برگرد ای وارث کشتی نجات أدرکنی!
با گریه ی شوق و لب خندان خواندیم با قوت قلب و نور ایمان خواندیم ما تشنه و سر سپرده ی آغوشیم بی چتر اگر نماز باران خواندیم
شاعر نشدم از این و آن بنویسم از قیمت آب و نرخ نان بنویسم شاعر شده‌ام که هر زمان شعر آمد از حضرت صاحب الزّمان بنویسم
باید بفروشم غم و گندم بخرم یک ماه، در آسمان هفتم بخرم در نیمه ی شعبان، دل من پر زده است باید که بلیط جمکران، قم بخرم
از ذکــر لـبـت بـــزن ولی شعر بگو از تاب‌ و‌ تبت بزن ولی شعر بگو دربارهٔ صاحب‌‌الزمان، ای شـاعـر! از نان شـبـت بــزن ولی شعر بگو!
هیچوقت فکرشو میکردین ک مدیرتون ی همچین کدآقایی باشه👨‍🍳😌🙃😋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو! عجب ماه بلندی تو که گردون را بگردانی... ♥️
دو قلب داشتم اى كاش در زمان نديدن يكى براى تو مى‌شد يكى براى تپيدن اراده ام به رمیدن اگر چه هست ولیکن نه مانده پای دویدن،نه هست بال پریدن بریدی از من غمگین، صد آفرین به تو زیبا ولی بدان که مرا نیست تاب از تو بریدن چه داغ‌ها که ندیدم، چه درد‌ها نکشیدم تو هم بگو چه کشیدی به غیر دست کشیدن؟ عبور کردی و رفتی چنان که هیچ نبودی رسیدن است و جدایی، درود بر نرسیدن...
حاصل خیره در آیینه شدن ها آیا دوبرابر شدن غصه تنهایی نیست؟
سربه‌زیر و ساکت و بی‌دست‌وپا می‌رفت دل یک نظر روی تو را دید و حواسش پرت شد
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ندیده بگیرید و بگذرید از من!
مرا وقتی گرفتار خودم بودم صدا کردی مرا از من، مرا از قیدِ من بودن رها کردی دوباره روی ماهت محو شد در رشته های شب تو با زیبایی‌ات این حرف‌ها را نخ نما کردی... نماز عشق میخواندم، امامم حضرت دل بود کنارم بی تکلّف ایستادی، اقتدا کردی به هم نزدیک بودیم، آتش از لب‌هات می‌تابید دلت می‌خواست لب‌های مرا، امّا حیا کردی من از خود نیمه‌ای را دیده بودم "عاقل" اما تو مرا با نیمه ی دیوانه ی من آشنا کردی...
شبتون بخیر🌼🌼🌼🌼
سلام سحرتون بخیر 🌼🌼🌼🌼
گل و ترانه و لبخند می‌رسد از راه بهار، سرخوش و خُرسند می‌رسد از راه گذشت دلهره‌آور غروبِ تنهایی پگاهِ روشنِ پیوند می‌رسد از راه بهار، گمشده‌ی سبزِ آسمانی ماست کسی که گفتم و گفتند می‌رسد از راه کسی که روحِ به افسردگی دچارِ مرا نجات می‌دهد از بند می‌رسد از راه مگو بهار، بگو روز بکرِ رستاخیز بگو رسولِ خداوند می‌رسد از راه همیشه تازه، همیشه رها، همیشه زلال همیشه دلکش و دلبند می‌رسد از راه اگرچه آخِرِ اسفند اول عید است بهار اوّلِ اسفند می‌رسد از راه
اين برف كه مانند نگين ميريزد بـر پـای امـام آخـــريـن مـيريـزد 🌨 نُقلی است كه از يمن وجود مهدی بـر روی سر اهــل زمـيـن مـيـريـزد 🌨