eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
قطره‌ی گمشده را نقطه‌ی پایان، حرم است مقصد آخر یک رود پریشان، حرم است  همدل اشک شد و هم‌قدم باران‌ها جای دلتنگی دل‌های پشیمان، حرم است  دم سقّاخانه، رأس همین ساعت عشق محور قول و قرار همه خوبان حرم است  نه فقط صحن و رواق و لب ایوان طلا، هر دلی می‌تپد از رنج مسلمان، حرم است  حرمی هست در اینجا که تمام عتبات آینه آینه در آینه‌ی آن حرم است  این حرم ماند اگر، مشهد و قم می‌ماند خود جمهوری اسلامی ایران، حرم است  خشت خشتش همه تابوت شهیدان خداست این حریمی است که والله، به قرآن، حرم است
هميشه دلهره دارم از اين به هم نرسيدن كسي سراغ نداري، تو را به من برساند؟
عمری مرا به حسرت دیدن گذاشتی‌ بین رسیدن و نرسیدن گذاشتی‌ یک آسمان پرندگی‌ام دادی و مرا در تنگنای "از تو پریدن‌" گذاشتی‌ وقتی که آب و دانه برایم نریختی‌ وقتی کلید ، در قفس من گذاشتی‌ امروز از همیشه پشیمان‌تر آمدی‌ دنبال من بنای دویدن گذاشتی ‌، من نیستم ‌... نگاه کن ‌؛ این باغ سوخته‌ تاوان آتشی‌ست که روشن گذاشتی‌ گیرم هنوز تشنه‌ی حرف توام ولی گوشی مگر برای شنیدن گذاشتی ‌؟ آلوچه‌های چشم تو مثل گذشته‌اند اما برای من ، دلِ چیدن گذاشتی‌ ؟ حالا برو ؛ برو که تو این نان تلخ را در سفره‌ای به سادگی من گذاشتی ...
دوباره آمده‌ای تا سیاهمان نکنند  که ناامیدی و غم، چپ نگاهمان نکنند  به کوهسار ردای شکوه پوشاندی  که خلق، مسخرۀ تکیه‌گاهمان نکنند  درخت‌ها را تور عروسی آوردی  که هرزه‌ها مَثَلِ اشک و آهمان نکنند  دوباره آمدی ای برفِ برف‌بازی‌ها  که بچه‌هامان یاد گناهمان نکنند  که غنچه‌هامان از بارش تو باز شوند که بادهای مصیبت، تباهمان نکنند  دوباره آمدی ای فرصتِ سپید, ای برف! که ناامیدی و غفلت سیاهمان نکنند
صبحِ امید و پَرتویِ دیدار و بزمِ مهر ای دل بیا که این همه اجرِ وفای توست
جنگ از طرف دوست دل آزار نباشد، یاری که تحمل نکند یار نباشد.
گله دارم اما ... اگرچه در دل تنگم گلایه ها دارم اگر چه در غم ارزاق خود گرفتارم اگر چه داده غم اختلاس آزارم اگرچه خسته ام از فکر مسکن و کارم به شوق آنکه شوم از گلایه ها آزاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه نیست برایم درآمدی مطلوب اگر چه کرده به دلهایمان گلایه رسوب اگر چه چرخه ی تولیدمان شده معیوب به شوق اینکه شود روزگار خیلی خوب به شوق اینکه شود خاک‌میهنم آباد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه در پی یک وام خُرد درگیرم اگرچه بانک کُند سفت و سخت زنجیرم به این رویه نموده همیشه تحقیرم اگر چه خسته از این چرخه ی نفس گیرم مگر شنیده شود این گلایه های زیاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه بار تورم به شانه ام دارم اگر چه عمری از این اقتصاد غم دارم اگر چه بر سر سفره زیاد،کم دارم ولی چه خوب که آزادیِ قلم دارم به شکرِ اینکه مرا هست جرات فریاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه مجلس مان عاقبت نشدشفاف اگر عمل نشده وعده های قالیباف! اگرچه باز به محروم می شود اجحاف اگرچه نیست هوا آنچنان که باید صاف مباد آنکه شود دشمنی ز کارم شاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگرچه صنعت ماشینِ مان به پنچری است بلایِ جان وطن،افتخارِ کشوری است اگرچه شیوه ی شان سَمبَلی و سرسری است وطن اسیر و گرفتارِ جنگِ زرگری است مگر که فرصتِ نو در وطن شود ایجاد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 اگر چه خسته ز یک عده ی نجومی گیر اگر چه خسته ز اصحابِ خدعه و تزویر اگر چه هست برای شروع گاهی دیر به شوق آنکه دهم روزگار را تغییر به کور چشمیِ خفاشهایِ استبداد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 برای اینکه غم و رنج ها شنیده شود مگر که ترمزِ بی مایه گان کشیده شود مگر کمی توکِ دزدان شهر چیده شود و دستهای ستم پیشگان بریده شود برای سوختنِ ذاتِ مافیایِ فساد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 چه مشکلات که داریم وجای کتمان نیست گلایه هست ولی قهر چاره ی آن نیست کسی که قهر کند غصه دارِ ایران نیست برای غصه ی ما واقعا پریشان نیست کجا خورد غمِ من یا تو ،دشمنِ شیاد؟ به رغم این گله ها باز رای خواهم داد 🔹 برای اینکه غم این حریم را داریم برای اینکه به پیمان خود وفاداریم به این حضور پر از،شورِ خود بنا داریم که خیلِ کارکنان را به کار واداریم برای اینکه نباشیم هرچه بادا باد به رغم این گله ها باز رای خواهم داد
بر شهـر مدینه نور می پاشد ماه از مقدم او خنده به لب دارد شاه آمد کـه گـره گشـای عالـم باشد دستـان رقیـه ی ابـا عبـدالله
مائیم که از خُم ولا سرمستیم با رهبر خویش عهد و پیمان بستیم پر شور تر از همیشه و هر دوران در عرصه ی انتخاب حاضر هستیم مهدی شریفی
در تمام طول این سفر اگر طول و عرض صفر را طی نکرده ام در عبور از این مسیر دور از الف اگر گذشته ام از اگر اگر به یا رسیده ام از کجا به ناکجا... یا اگر به وهم بودنم احتمال داده ام باز هم دویده ام آنچنان که زندگی مرا در هوای تو نفس نفس حدس می زند هرچه می دوم با گمان رد گام های تو گم نمی شوم راستی در میان این همه اگر تو چقدر بایدی!
من و تو دور شدیم اینقدر چرا از هم غریبه با هم، دشمن به هم، جدا از هم اگر به هم نرسیدیم بی خیال شدیم ولی جدا که نکردیم راه را از هم که بر نگردی و دیگر نگاه هم نکنی بپاشی اول بازی زمینه را از هم تمام این همه مثل کلاف سر در گم ولی به سادگی قهر بچه ها از هم تو هم شکسته ای و مثل من پر از زخمی چه شد؟ من و تو به هم خورده ایم یا از هم اگر قبول نداری نگاه کن به عقب جدا شده جایی رد پای ما از هم چه در میانه ی این راه اتفاق افتاد فرار کرد خطوط دو رد پا از هم...