eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
8.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی پدر باشی حجاب دختر تو یک آرزو باشد برایت مثل خورشید چادر به سر کرد هر زمانی دختر تو تابد به قلب پاک تو انوار امیّد دختر که باشد با حیاء و عفت و حجب باید به آن دردانه ء معصوم بالید آری پدر کن سجده وقتی دختر تو بر تن حجاب بندگی را باز پوشید جانا حجاب دختران یعنی دوباره عشق خدای لم یزل در سینه جوشید باشد حجاب اکنون جهاد اکبر ما باید جهادی بود و در این راه کوشید "عاصی" ❤️❤️❤️ 🎥 محجبه شدن دختر بی حجاب و غافلگیر شدن پدر با دیدن باحجاب شدن دخترش😍
هدایت شده از اشعار "عاصی"
گر که زن هستی مکن با مرد نامحرم مزاح چون که باشد فعل تو ای خواهر خوبم گناه گر که مردی شوخی هرگز با زن دیگر مکن چون شوی در پیش خالق روز محشر روسیاه شوخی و خنده نکو باشد برای همسرت مادر و خواهر و دختر خنده بر لب گاه گاه در حقیقی و مجازی نیست فرقی بین حکم در مجازی می‌شود اعمال خوبت گه تباه پس مراقب باش و از نامحرمان هم کن حذر چون که شیطان بر سرت ناگه گذارد یک کلاه! "عاصی" 🍃🌹🍃🌹
می‌خواستم برای تو شعری دوباره؛ نه یک آسمان شکوفه و مشتی ستاره؛ نه می‌خواستم که اسم تو در این غزل ولی بی چشم‌های بسته‌ی بی‌استعاره؛ نه دلخوش به نامه‌های مجازی و بی‌نشان به گریه‌های نیمه شب و پاره پاره ؛ نه تسلیم شد تمام من اینجا به رفتنت یک جاده خط کشید بر این دردواره؛ نه ! این شعر را بدون تو فعلی و فاعلی حتی ردیف و وزن؛ نهاد و گزاره؛ نه پوشاند بر تن کلماتم نبودنت پیراهنی سیاه تر از سوگواره؛ نه ! می‌خواستم برای تو یک استکان غزل می‌خواستم برای تو شعری دوباره ؛ نه می‌خواستم تمام شوی مثل این غزل نه ! باز دل نمی‌کنم از تو؛ هماره : نه !!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای دختر حجت خدا، معصومه ای وارث علم اولیا، معصومه از نور فضائل و کمالت پر کن پیمانه‌ی خالی مرا، معصومه
عطر گلهای بهاری در میان صحن‌ها داده جان تازه‌ بر دلمردگان بی‌نوا غمزده فارغ ز غمها بوده با عشق رضا شور، شیرین می‌شود اینجا و تلخی بی‌بها
دنیا و حال خوب و خوشش عاید شما مـا را بــرای شـــعــر و غـــزل آفــریــده‌انـد ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری می‌کند زین دو یکی در دل جانان، اثری خرم آن‌روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری! آن‌چه خود داشتم اندر سر سودای تو رفت حالیا بر سر راهت منم و چشم تری سال‌ها حلقه زدم بر در میخانۀ عشق تا به روی دلم از غیب گشودند، دری... خبر اهل خرابات مپرسید ز من زآن‌که امروز من از خویش ندارم خبری
گفته بودی چشم بردارم من از چشمان تو؛ چشم‌هایم بی‌تو بارانی‌ است حرفش را نزن.
از هرکسی به غیر شما رو گرفته‌ایم برگیم و با نسیم حرم خو گرفته‌ایم هوهوی باد در حرمت موج می‌زند او را به خدمت تو اذان‌گو گرفته‌ایم گرد و غبار از دل خود پاک می‌کنیم در صحن اگر که دست به جارو گرفته‌ایم بر شانه‌ی رواقت اگر گریه می‌کنیم از ابرهای صحن تو الگو گرفته‌ایم ای ساحل امید! کنار ضریح تو هربار یاد کشتی پهلو گرفته‌ایم مهر تو را که ضامن ما روز محشر است از آستان ضامن آهو گرفته‌ایم
یک روز عجیب محترم خواهم شد محبوب‌ترین خاک عجم خواهم شد معصومه به قم اگر نگاهم بکند من کاشی سَر درِ حرم خواهم شد