eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
2هزار ویدیو
74 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
7.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌صحنه‌های به‌شدت دلخراش از بدن‌های سوخته پس‌از حملهٔ موشکی رژیم خبیث صهیونیستی در رفح... طبق اخبار صدها نفر زنده زنده در آتش سوختند... 😔😭🥀🥀
چای می نوشم که با حسرت فراموشت کنم چای می نوشم،ولی از اشک فنجان پر شده است...
هیاهوی‌ گنجشک‌‌ها شبنم روی شیشه ترمه طلادوز خورشید عطر چای هل و حضور تو ... صبح، خودش زیبــاترین شعر است ...
صبح آمده برخیز خدا را بو کن با خنده، غم ِگذشته را جارو کن با مهر، لبِ پنجره‌ها عشق بکار با عشق، به قابِ زندگانی رو کن
این ظاهرِ شاداب فریبت ندهد من پیرم و خود را به جوانی زده‌ام
چشمان غزل‌نوش تو را می‌خواهم از حرف پرم، گوش تو را می‌خواهم نزدیک بیا، مرا بغل کن لطفاً آرامش آغوش تو را می‌خواهم
مانند برکه‌ای که در آن عکس ماه نیست خاموش و خسته‌ام به دلم غیر آه نیست یک عمر با فراق تو سر کردم و هنوز چشمم به راه هست و دلم رو‌به‌راه نیست آری شبیه ریگ بیابان در این مسیر دلبر زیاد هست و یکی تکیه‌گاه نیست نا ممکن است بعد تو عاشق شود دلم هر سایه‌ای که در نظرم سرپناه نیست ما را هوای وصل تو دیوانه کرده است در مسلک شما نکند این گناه نیست ؟ دارم به انتهای خودم می رسم ولی عمری که در هوای تو سر شد تباه نیست
خون‌دل از بی غیرتی‌ها در دیار غزه‌ایم صبرمان دیگر سرآمد بیقرار غزه‌ایم ای علمدار ولایت بار دیگر تسلیت حاج قاسم! مثل تو ما داغدار غزه‌ایم خونمان آمد به جوش از آن جنایات عظیم داغدار آن زنان بار دار غزه‌ایم اینکه اینک زنده‌ایم و غزه درگیر غم است زین مصیبت تا قیامت شرمسار غزه‌ایم غزه‌ی سنی به جای شیعه می‌جنگد کنون اقتدار قدس را ما وامدار غزه‌ایم هیبت طوفان الاقصی پشت صهیون را شکست تا ابد مدیون لطف شاهکار غزه‌ایم می کِشد ما را به غزه عطر اِحدَی الحُسنَیَین طالب جام شهادت در نوار غزه‌ایم گر ولیّ امرمان یک دم دهد اذن جهاد با دَم اِنّا فَتَحنا رهسپار غزه‌ایم حاج قاسم! غم مخور تا عاشقانت زنده‌اند شک نکن تا پای جان، ما پای کار غزه‌ایم این زمستان می رود با نصرت پروردگار شاهد روئیدن گل در بهار غزه‌ایم ۱۴۰۳/۱/۷
طومار عاشقانه فرستادمش ولی... پاسخ دوخط نوشت که؛ خواندیم، یا علی!
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!   من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم! خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم... از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم   رفتی و من از پستچی ِتازه‌ی تقدیر هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم   از آذر دستان من امروز رها شد آن دست که در گرمی مرداد گرفتم   باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود! باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
ای آینه، ای سنگ صبورم، دیدی؟! دیدی که شکسته شد غرورم، دیدی؟ با سنگ نه با نگاه سردش هر بار صد تکه شده قلب بلورم، دیدی؟ ()