eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2هزار ویدیو
59 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ بعد از آن رفتارهای سرد و تلخ دیشبت طاقت قهرت ندارم، صبح زیبایت به‌خیر ━━━━💠🌸💠━━━━
دو تا قُل زد سماور جوش آمد صدایِ قوریِ مدهوش آمد هم اینکه بوسه زد بر ماه، خورشید سحر با سینیِ دمنوش آمد
در دلم‌واشده صد پنجره، دیدن داری سیب سرخی که تمنای رسیدن داری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کدام شعرت را در یک صبح بارانی نوشته‌ای؟ بعد از آنکه انگشتان خیسِ ابر آنقدر به شیشه‌ی پنجره زد تا بیدارت کرد، همان را در گوش من زمزمه کند!
دلم، دور از تو کاری ناگهان کرد به فالی، بختِ خود را امتحان کرد گرفتم فالِ یلدا را که دیدم جنابِ حافظ ابیاتی بیان کرد فقط مصراعِ اوّل را که خواندم «دل از من برد و روی از من نهان کرد» کشیدم آهی و بعدش نشستم چه راحت رازِ عشقم را عیان کرد! نگاهم رویِ بیتِ اوّلش ماند «خدا را با که این بازی توان کرد» دو چشمم مدّتی خشکیده بودند همین یک بیت آن را خون‌چکان کرد چه مهمانِ عجیبی باشد این عشق چه شد یک‌باره من را میزبان کرد؟! میانِ این همه سرهایِ ممتاز کلاهم را کجا دید و نشان کرد؟! ولی باشد، غمش هم دلنشین است اگرچه در دلم آتش‌فشان کرد «خودم اینجا دلم در پیشِ دلبر» مرا با یک امیدی جاودان کرد الهی خانه‌اش آباد باشد که در ویرانهٔ دل آشیان کرد شبیهِ صبحِ یلدا، سرد بودم ولی تابید و روحم را جوان کرد کمی افسرده بودم، خوب فهمید به گرمایِ غمش من را روان کرد به میدانِ محبّت لنگ بودم دوید و هر دو پایم را دوان کرد برای آن‌که از چیزی نترسم دو دستش را برایم سایه‌بان کرد من از عمرم فقط فهمیدم این را دلِ بی عشق و بی دلبر زیان کرد.
چه شوری بهتر از برخورد برق چشم‌ها باهم نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن ‌ 
یک ‌نفر هست که خود نیست ولی خاطره‌اش صبح هر روز مرا سخت بغل می‌گیرد
کاری که با من کرد دنیا، داستان دارد شرحش نخواهم داد، اما داستان دارد مهتاب من! هنگام دیدار تو فهمیدم دیوانه‌‌بازی‌‌های دریا داستان دارد! عاشق‌شدن تنها به پیراهن‌دریدن نیست دلدادگی‌‌های زلیخا داستان دارد مستی که در شهر خبرچینان تو را بوسید امروز آسوده‌ است، فردا داستان دارد! عشقی که پنهان بود، در دنیا زبانزد شد هر قصه‌‌گویی دیگر از ما داستان دارد
18.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سروده عاطفه جوشقانیان به مناسبت شهادت سید ابراهیم رییسی (شهید جمهور) در سرزمین شعر کاری از گروه ادب و هنر شبکه چهار سیما پر از توایم ، پراکنده ای هوایت را سپرده ای به پرنده غم صدایت را به ابر و ماه و درختانِ دائما به قنوت سپردی اشک و نماز شب و و دعایت را چگونه بود که اینقدر گرم و گیرا بود ؟ به گوش ما بچشان لحن ربّنایت را برای اینکه به ماه راه را نشان بدهی به جا گذاشتی ای رود ، ردّ پایت را چقدر مثل رجایی چقدر باهنری به ما نشان بده ایمان آشنایت را به قله ها که رسیدی ، رها شدی ، آری چگونه شرح دهم اوج ماجرایت را ؟ به جز صلابت و خدمت نبود در کارت نبود ، هر چه که گشتیم عکس هایت را چقدر جای تو خوب است ، هیچ کس اما برای ما نگرفته هنوز جایت را
عمری به سوی خانه‌ی شاه کرم رفت در وقت شادی رفت، در هنگام غم رفت پیوند بین عاشق و معشوق این است: از ورزقان با جسم بی‌جان تا حرم رفت...
هرگز نگفتی با کسی از عمق دردت بیچاره خواهد کرد ما را آه سردت رفتی تو در کنج حرم سُکنی گزیدی ما مانده‌ایم و بغض‌های بالگردت... ۱۴۰۳/۳/۵
23.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سروده حسین خزایی به مناسبت شهادت سید ابراهیم رییسی (شهید جمهور) در سرزمین شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای که هستی فروغ جاویدان السلام علیک یا سلطان پهلویت تا قرار، می‌گیرم می‌شود چاره درد بی‌درمان تا که در مسجد گوهرشادم، فارغم از عقوبت و میزان چتر مهر تو سایبان باشد در میان حوادث دوران تا شعاع محبتت برسد می‌شود تیر غم رها ز کمان
تو را هرکس قضاوت کرد، با لبخند از او بگذر خودت را از نگاهِ دیگران کمتر مکدّر کن
هر که نیاید برون‌ ز پیله در آخر لایق بودن در این قبیله نباشد سوختنِ ماست راه وصل به معشوق گرچه به جز بال و پر فتیله نباشد
دلتنگ شدی آمده‌ای اما دیر من غرق ترک، شکسته و خرد و خمیر یک عمر نشستم التماست کردم جز آب از آسمان چه می‌خواست کویر...!؟
گفتم مرنج و گوش کن از من حکایتی رنجش نمود و گوش به گفتار من نکرد خندان نشست و شمع شبستان غیر شد رحمی به گریه‌های شب تار من نکرد
اما چه سود؟ این همه جاده به سمت تو ما را به مقصد نرسیدن، رسانده است
محبوب من عدالت یعنی هر چیزی، هر کسی سرجای خودش باشد. عدل این است که شما در دلِ ما باشید...
قلم از عـشـــق         چه فهمید بجز دغدغه‌ای که من از فاصله           نالیدم و او باز نوشت ...
39.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نثرخوانی در مدح و منقبت آن صاحب فضل و کیاست، پدر علم سیاست، استاااااد علی‌اکبر رائفی‌پور قمپز، بزرگترین محفل طنز کشور قم💫
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
مرا ببر به سرزمین شعرها @sarzaminesher
من لابلای مردم تهران دلم تنگه اما تو چی؟ یه گو‌شه‌ی آرومِ تبریزی من تا به تهران کاسه‌کاسه اشک می‌ریزم وقتی یه کاسه آب پشت من نمی‌ریزی
پیوندِ بین عاشق و معشوق این است: از ورزقان با جسم بی جان تا حرم رفت ✍️
_بگذاشتیم غم تو نگذاشت مرا حقا که غمت از تو وفادارتر است...
ببین رهبر ما چه زیبا نوشت همه غبطه خوردند از این سرنوشت مدال لیاقت برای شماست ... https://eitaa.com/khalvatevesal
هدایت شده از علی مقدم
خبر آمد که بدن ها ز شرر می سوزد خبر آنقدر که داغ است خبر می سوزد جگر سوخته بویش به سماوات رسید از غمِ داغ رفح، بس که جگر می سوزد نه فقط قلب زمین سوزد ازین آتش ظلم آسمان‌ هم جگرش تا به سحر می سوزد بدن دخترکی در دل آتش مانده وای ازین داغ کزان قلب پدر می سوزد دست و پای پسری سوخته در این آتش مادری نیز به همراه پسر می سوزد تا ابد لعنت و نفرین به تو ای اسرائیل که از این شعله ظلم تو، بشر می سوزد @sheikh_ali_moghaddam
هدایت شده از علی مقدم
داریم‌ نگرانت می شویم رفیق دوستانی در بین شاعران دارم که با این که ماه هاست مردم مظلوم غزه دارند قتل عام‌ می شوند، این ها در کانال اشعارشان یا در پیج هایی که دارند حتی یک خط مطلب علیه اسرائیل و در حمایت از مردم غزه نگذاشته اند. برای اولین بار در تاریخ با پخش زنده رسانه ها،‌ سوختن و قتل عام یک ملت را داریم مشاهده می کنیم و کمترین عکس العملی از خودمان نشان نمی دهیم. عجب اتمام حجتی دارد برای انسان این قرن اتفاق می افتد. انسانی که شعارهای انسانیتش گوش فلک را‌ کر کرده ولی به یکی از قسی القلب ترین دوران خودش رسیده رفیق شاعر اگه از توصیف خال و خط و چشم و لب فارغ شدی، اگه از چاپ‌ و امضای کتاب و فروشش فارغ شدی، اگه از اضافه کردن تعداد افراد کانال اشعارت فارغ شدی، اگر از پست کردن اشعار عاشقانه در پیج اینستایت برای لایک‌گیری فارغ شدی، اگر از استوری بیت عاشقانه در موقع خوردن قهوه ات فارغ شدی، یک‌مصرع هم محض زنده بودن وجدان انسانی ات برای مردم غزه بگو کم‌کم داریم نگران انسانیّتت می شویم رفیق یک علامت حیاتی از قلب خودت نشان بده نکند مرده ای و متوجه نیستی ای وای به شاعری که در دیوانش یک‌مصرع هم برای مظلوم نداشت هذه شقشقه هدرت ثم‌ قرّت @sheikh_ali_moghaddam