eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
از روز ازل دخیل شد دستانم تا روز ابد بر سر این پیمانم هر جا بروم دوباره بر می گردم من کفتر جلد گنبد سلطانم
در مسلک ایرانیان سلطان رضاجان است شاهی‌که بی‌ لشگرکشی سلطان ایران است آرامِ‌جان ماست آقایی که دامانش تنها توسل‌خانه‌ی آهوی حیران است مهمان‌نواز است آن‌قَدَر که زائرش هربار مانند صاحب‌خانه‌ها در صحن، مهمان است هرجای ایران نام او را بر لب آوردیم دیدیم روی هرلبی بعد از رضا، "جان" است وقتی ضریحش را بغل کردم، دلم وا شد در وقت دل‌تنگی فقط آغوش، درمان است از بس که اینجا آه درهم می‌شود تکرار انگار در صحن و رواق آیینه بندان است انگار سائل پادشاهی می‌کند اینجا انگار در درب ورودی، شاه، دربان است از آب سقاخانه می‌نوشند و خوشحال‌اند کمتر کسی اینجا گرفتار غم نان است درماندگان راهی به‌جز مشهد نمی‌بینند تنها پناهِ بی‌پناهان، در خراسان است
داره جهان از خواب خوش بیدار میشه امروز ُ یادت باشه چون که شب درازه یک انقلاب از همت ِ ما پا گرفته خون ِ سلیمانی ِ ما تاریخ سازه!
شعرهایم تحت تأثیر حضورت بوده است... رفتی و دور از تو این شاعر شده کم کار تر...
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
به سرزمین شعرها چرا سفر نمی‌کنی؟! برای کسب معرفت چرا خطر نمی‌کنی؟! چرا به مردم جهان نگفته‌ای ز عاشقی ز عشق خود نگار را چرا خبر نمی‌کنی؟! "عاصی"
1.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وجودم از غم دوری دچار ویرانیست کلافه‌ام، بطلب! سخت در دلم جنگ است
ای صبح بیا و قفل شب را وا کن در کوچه بساطِ آشتی بر پا کن با نام خدا، فاتح ِسرسختی باش با خوب و بدِ خلق به نرمی تا کن @nabzeghalam
ای یار دوردست که دل می بری هنوز چون آتش نهفته به خاکــستری هنوز هر چند خط کشیده بر آیینه ات زمان در چشمم از تمامی خوبان، سری هنوز
یک رود و صد مسیر، همین است زندگی با مرگ خو بگیر! همین است زندگی با گریه سر به سنگ بزن در تمام راه ای رود سربه زیر! همین است زندگی تاوان دل بریدن از آغوش کوهسار دریاست یا کویر؟ همین است زندگی! بر گِرد خویش پیله تنیدن به صد امید این « رنج » دلپذیر همین است زندگی پرواز در حصار فروبسته‌ی حیات آزاد یا اسیر، همین است زندگی چون زخم، لب گشودن و چون شمع سوختن « لبخند » ناگزیر، همین است زندگی دلخوش به جمع کردن یک مشت « آرزو » این « شادی » حقیر همین است زندگی با« اشک » سر به خانه‌ی دلگیر « غم » زدن گاهی اگرچه دیر، همین است زندگی لبخند و اشک، شادی و غم، رنج و آروز از ما به دل مگیر، همین است زندگی
هرچند که در بودنش ارامش نیست بی او نفسی نمی‌توانستم زیست امشب همه یاران قدیم آمده‌اند انصاف دهید، جای غم هم خالی است
یک نظر دیدیم دیدارت وزآن عمری گذشت دیده‌ها برهم نمی‌آید زِ حیرانی هنوز...