eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبحتون به‌خیر 🌼🌼🌼
فراق، فرصتِ خوبی‌ست تا مَحک بزنیم که بینِ ما دونفر چیست؟ عِشق، یا عادت؟
من صید دیگری نشوم وحشی توأم اما تو هم برون مرو از صیدگاه مـن...
درد دارد بی‌کسی عادت شود خنده شکلِ واژه‌ی حسرت شود درد دارد بین جمعی باشی و یک‌شبه دور و برت خلوت شود آنقَدَر تنها بمانی تا دلت با در و دیوار هم‌صحبت شود زیر سیلِ خاطراتت گم شوی شاهدت چشمان یک ساعت شود می‌نویسم دردها را تا شبی بغض دفتر بشکند،راحت شود
شب محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبح گشتم به یادِ روی تو قربانِ آفتاب
به مقام زهد و تقوا چو نمی‌دهند راهم من و عاشقی و رندی و سرود خانقاهم شب ما سحر نگردد به فروغ آفتابی که من از فراق ماهی به چنین شب سیاهم شه حسن داشت با ما سر مهربانی اما ز رقیب سفله نالم که به حیله بست راهم اگرم به مِهر خوانی تو شهی و من غلامت وگرم به قهر رانی تو گلی و من گیاهم به گناه عشق خوبان اگرم کشند خوشتر که به طعنه‌ای رقیبان بکشند بی گناهم نروم ز آستانش، به در ِ دگر (الهی)! چه به ناز در ببندد چه همی دهد پناهم
اگر غم می‌زند سیلی، گرانی می‌کند بیداد کجا حب وطن را می‌برد آزاد مرد از یاد!؟ گلایه بی‌شمار از گوش کم دارد وطن امروز نخواهد زد ولی با حنجر ابلیس‌ها فریاد درون هر لباس و مذهب و اندیشه.ای قلبش همیشه می‌تپد در آرزوی میهنی آباد نه پا پس می‌کشد در التهاب هیچ بحرانی نه هرگز می‌زند دم از سکوت و قهرِ دشمن‌شاد جدا از حزب بازی‌ها و مشق و‌ نسخه‌پیچی‌ها برای عزت ایران همیشه رای خواهد داد...
مرا ببخش عزیزم که بی‌قرارترینم جنون عشقِ تو را تا ابد دچارترینم بپرس از همه‌ی جاده‌های ابری دنیا برای آمدنت چشم انتظارترینم مرا مرور کن از نو غزل غزل که ببینی برای از تو نوشتن بی‌اختیارترینم چگونه از تو نگویم؟چگونه بی‌تو نبارم؟ یک ابرِ در به درم بی‌تو سوگوارترینم تو چشمهات دو فنجان قهوه‌اند،یک امشب بیا و ساقی من شو ببین: خمارترینم درون قطره‌ی اشکم ببین تمام خودت را ستاره‌ی سحرم! ماهِ بی‌غبارترینم! جهان خاکی‌ام از کیمیای عشق تو زر شد اگر به چشم تو ای دوست کم عیارترینم وصیتم به تو این است: خاکِ سوخته‌ام را به رودها بسپاری که بی‌مزارترینم در اشک من پر و بال فرشته‌ها همه تر شد که در دعای تو دریای بی‌کنارترینم کویر سوخته‌ام با تو سبز می‌شوم امّا به شرط آنکه نگاهم کنی بهارترینم!
شب محوِ انتظارِ تو بودم، دمید صبح گشتم به یادِ روی تو قربانِ آفتاب 🌱
سایه‌ی پلک شما افتاد، بت‌ها را شکست! مژه‌ی لامذهبت! کفر چلیپا را شکست! در دو چشم نازی‌ات هیتلر خیال جنگ داشت رقص اندام ظریفت یک اروپا را شکست! ابروانت اخم کوفی، سِحر چشمت از یهود جذر و مدِّ خنده‌ات، اندوه دریا را شکست! باد چون مجنون زلفت بود، شد صحرانشین ماهِ رویَت ظلمت شب‌های یلدا را شکست! کتاب
داری تو اگر عشقِ به این کشور را پس گوش بده توصیهٔ رهبر را تعریف کن از نامزد خویش ولی تخریب نکن نامزد دیگر را مثلا رباعی
آنکه می پنداشت من لبریز از خوشحالی ام پی نبرد از خنده ی تلخم به دست خالی ام