eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
این عقل چه می‌سرود اگر عشق نبود؟! این چشم که می‌گشود اگر عشق نبود؟! جان و نفس و تمامِ این جسم که
. از عشق، کسی ندیده غیر از بیداد فریاد از این قاتل جان‌ها، فریاد هر خسته‌دلی که عاشق یاری شد از چاه در آمد و به چاهی افتاد
دوستت دارم ولی این خرداد ماه را صبرکن دلبری‌هایت بماند بعد فصل امتحان ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
مرا به گوشه‌ی آغوش خویش دعوت کن مگر به جز تو کسی گوشه‌ی دلم دارم؟
شب را چگونه صبح کنم بی‌حضور تو یک "آن" برای مردن من هم زیاد بود... https://eitaa.com/joinchat/4040163399Cc027c7bc56
دلم برایت تنگ شده است و وقتی که می‌گویم تنگ نه مثل تنگیِ پیراهن! دلتنگیِ من مانند کشتی‌ای است که به جای اقیانوس و دریا او را در حوض خانه انداخته‌اند...!
مگو کنار تو اهل گناه خواهم شد بگیر دست مرا سر‌به‌راه خواهم شد مرا به سنگدلی با خودت قیاس مکن در این مقایسه هم روسیاه خواهم شد اگرچه برکهٔ آرام بوده‌ام یک عمر پلنگ‌وار هواخواه ماه خواهم شد بمان که حرف کسی روی من اثر نکند مرو که آینهٔ غرق آه خواهم شد اگرچه کلبهٔ متروک دیده‌ای ما را برای خستگی‌ات جان‌پناه خواهم شد
جانا به غریبستان چندین به چه می‌مانی بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم یا راه نمی‌دانی یا نامه نمی‌خوانی 💚
آن دوست که من دارم وان یار که من دانم شیرین دهنی دارد دور از لب و دندانم بخت این نکند با من کان شاخ صنوبر را بنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانم ای روی دلارایت مجموعه زیبایی مجموع چه غم دارد از من که پریشانم دریاب که نقشی ماند از طرح وجود من چون یاد تو می‌آرم خود هیچ نمی‌مانم با وصل نمی‌پیچم وز هجر نمی‌نالم حکم آن چه تو فرمایی من بنده فرمانم...
در پیله به من بال پریدن دادی رویای به آسمان رسیدن دادی گر، دیدن تو نبود مقدور! چرا یک عمر به من فرصت دیدن دادی
گل به تن کرده‌ایی و لهجه ی بلبل داری توی باغ دهنت سوسن وسنبل داری شکر از نای تو دارد صفت شیرینی در هوای نفست رایحه ی مُل داری بر دو ابروی فریبای به هم پیوسته عاشقان را به صراط الغزلت پُل داری رحمت منتشری...جاذبه ی مانایی تو به مضمون بقا مُهرِتکامل دا ری قدکشیدی ولب عرش اقامت کردی قبله ایی روبه خدا شوقِ تمایل داری باغ رضوان شده این شعر و تو در هر بیتش دست هر قافیه یک شاخه گِلایُل داری