eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
106 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
یک دست لطیف و دلربایی ای صبح آیینه‌ی روی حق‌نمایی ای صبح آنقدر که دلبری و زیبا منظر زیباتر از آنکه می‌نمایی ای صبح
یا امام زمان ع و حلقه حلقه زمین در هبوط؛ زنجیر است زمان به حصر سکون پای بند تقصیر است پراست بغض گلو از نفیر سالوسی دلم از این‌همه بیهوده زیستن سیر است هزار قصه و صد خاطره بیان کردیم که دوری تو فقط کار و بارِ تقدیر است کسی به صفحه‌ی اقرار جمله‌ایی ننوشت گناه ما‌ همه «انکار و شرک و تکفیر» است خمیده پشت رکوع از نماز«مدعیان» دراین نماز شکسته دعا زمین‌گیر است بیا که پرشده از گریه چشم آهوها!!! بیا که نغمه ی هر عصر جمعه دلگیر است نیامدی و به راهت نگاهمان ابری است دعای منتظرانت بدون تأثیر است @abadiyesher
مرا هوای تو برده به عمق آغوشت تمام ذهن من آکنده از بر و دوشت شیوع هُرم تنت خانمان برانداز است مرا به خلسه کشانده مخدّر هوشت به داغیِ تو زمین و زمان عرق ریزان چقدر ابر سیاه از حریر تن‌پوشت ندیدمت که چگونه مرا ز خود بردی امان از اینهمه شعله به شمع خاموشت شکسته کوزه ی صبرم به سنگ بی‌مهری خدا کند که بریزم به کام مدهوشت @abadiyesher
باز هم تسبیح اشکم پاره شد دانه دانه ریختم بر گونه‌ها @abadiyesher
دلم که آب شد بیا از کنار چشمهایم با هزاران نرگس و ریحان جوانه خواهم زد و مثل بهشت تو را به تفرج حجره‌های نور خواهم برد دلم که آب شد بیا با یک بغل مهتابِ دست نخورده به انتظارت نشسته‌ام @abadiyesher
گاه و بیگاه آمد و یک زخم تازه زد به دل من پر از این زخمهای تازه تازه ؛!؛کهنه‌ام @abadiyesher
ماه در هاله‌ی ابروی تو کامل شده است نور از مشرق چشمان تو نازل شده است آیه‌های نفست رایحه‌ی شمس و ضُحیٰ هُرمِ لبهای تو ایهام مُزمِل شده است! @abadiyesher
ردیف کن غزلم را که سخت دلتنگم!! نفس‌نفس پرم از جای خالیِ یاران! هوای کوچه‌ی دل ابری و غم انگیز است بیا به قافیه‌هایم بزن کمی باران!! @abadiyesher
تا از سر صبح؛ ماه؛ خندان آمد بر گونه‌ی گل، بوسه‌ی باران آمد پاییز بهارِ دیگری شد وقتی خورشیدِ خمارِ تو به بستان آمد @abadiyesher
2.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
  آتشی ،آهی ، سرابی ،،چیستی؟   شب چه دلتنگ است وقتی نیستی! @abadiyesher
شب را دوست‌تر دارم که مثل غم بخشنده است و مثل شادی با وقار و سنگین شب را دوست‌تر دارم که تنهایی‌ام را در آغوش می‌گیرد و در گوش تشنه‌ام باران می‌خواند @abadiyesher
نشد دو جرعه بنوشم فقط به کام خودم و یا تو را بنویسم فقط به نام خودم زبان الکن من را کسی نمی فهمد به جز خودم که اسیرم به بی کلام خودم در این حوالیِ باراننَدیده، رودی نیست مگر دو چشمهٔ جاری علی الدوام خودم کسی نمانده که تکیه به شانه اش بزنم به غیر من که غریبم به ازدحام خودم اگرچه چشم خرابت مرا نمی نوشد دمی بدون تو مستانگی حرام خودم کسی مرا نشناسد که سر به پیشِ توام خدا مرا برساند به اهتمام خودم بنازمت که عزیزی مرا به جان و به دل اگرچه پیش تو هیچم ،،،به احترام خودم چه آشنای غریبی، چقدر تنهایی چقدر تاری و دوری ،«تویی»{ کدام}ِ خودم هزار تکه شدم زیر تیغ عیاران ندانم از که بگیرم من انتقام خودم @abadiyesher