eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ ماندگارترین نوحه تاسوعا ... 🎙مداحی قدیمی و بسیار دلنشین زنده یاد 📎 🏴 📎
السلام علی العباس عطش کودک تو آبم کرد لب خشک علی کبابم کرد مشک پاره ؛ نگاه اهل حرم به خدا از خجالت آبم کرد ای برادر بیا مرا دریاب مادر تو پسر خطابم کرد رویم آیینه ی جمال تو بود حرمله با سه شعبه قابم کرد قمر خون گرفته ی حرمم طلعت رویت آفتابم کرد گفتم ای مشک تا خیام بیا قطره قطره ولی جوابم کرد پس بریده بریده می گویم آب شرمنده ی ربابم کرد از دعای مجیب پر بودم دستم افتاد و مستجابم کرد شدت تیرها و ضرب عمود بر نگین زمین رکابم کرد آمدی و نشد که برخیزم نه تکانم نده که می ریزم
خدایا بی برادر خیلی سخته شدم بی یار ویاور ،خیلی سخته ابالفضلم پاشو، پشتم شکسته داره میبینه لشکر ،خیلی سخته
دستی که بر کرانه‌ی دریا گذاشتی... یا پیکری که بر کف صحرا گذاشتی... یا قطره‌های آب که شرمنده‌ی تو اند... یا حسرتی که بر دل دریا گذاشتی... یا مشک پاره پاره که بر خاک دشت‌ها... با صد هزار تیر جفا جا گذاشتی... ...داغی است پر گدازه و دردی است جانگداز این آتشی‌ که بر دل ماها گذاشتی آغوش باز کرده به دیدار تو؛ فرات هر موج را ولی به تمنا گذاشتی آب‌آوری بلای تو در دشت غم شده‌است نام خودت برای چه سقا گذاشتی؟! رفتی تو از شریعه که باران بیاوری داغی عجیب بر دل آقا گذاشتی هنگام رفتنت قد زینب شکسته شد او را غریب در دل اعدا گذاشتی با رفتنت رقیه عمویی ندارد و او را میان قافله تنها گذاشتی امشب عزای توست علمدار کربلا پا در عزا و مجلس زهرا گذاشتی خوش آمدی به محفل دل‌های چاک‌چاک بر چشم اشک‌بار جهان پا گذاشتی
خیز از جا اکبرم، بنگر به حال زار من عمه خیمه مانده تنها، جایِ خوابِ ناز نیست می‌روی و قلب بابا، شرحه شرحه می‌شود هیچکس بعد از تو با آه دلم، دمساز نیست آسمان قلب من، ابری و طوفانی شده اینهمه پَر بر تن تو! موقع پرواز نیست دستهایت یکطرف، پا و سر تو یکطرف غربتی داری عجیب و فرصت ابراز نیست زخمهایت بی‌شمار و در شمارش مانده‌ام بغض‌ها نشکفته مانده، قدرت آواز نیست تا اذان وقتی نمانده، ای اذان‌گوی حرم از چه صوت دلربای تو، طنین‌انداز نیست
سقّای حرم ساقیا وقت خروش است خدا همراهت اصغر تشنه خموش است خدا همراهت کودکان منتظرِ آب، به دستِ عباس مَشکِ خالی سر دوش است خدا همراهت لبِ اصغر تَرَک انداخته تا برگردی دل زینب چه به جوش است خدا همراهت تا رقیه نظرش سوی عمویش افتاد تیر، چشمش به عموش است خدا همراهت گذرت گر به دل آب فراتش افتاد آب، آنقدر چموش است خدا همراهت صورت ماه، درون دل آب افتاده ماه، خود خانه‌به‌دوش است خدا همراهت برق آب از نظرت یادِ حُسینت، هیهات شرم عباس بِروش است خدا همراهت مُسلِما گر نظری حضرت عباس کند دست او آب، بنوش است خدا همراهت ۲۴.۴.۱۴۰۳ لارستان
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 "عشقِ زینب" عشقِ زینب به برادر ، مهرِ یک خواهر نبود عشق ، از عشقی که او می داشت بالاتر نبود وامی از احمد ، علیّ و فاطمه در سینه داشت او رسالت داشت در دین ، گر چه پیغمبر نبود در حمایت از ولی ترکِ سرا و یار کرد همسفر با کاروان ، هر ذرّه در معیار کرد گفت از عشقِ حسینم " ما رَأَیت الّا جَمیل " کاخِ طاغوتِ زمان را بر سرش آوار کرد وای از دردِ فراقِ دانه دانه گوهرش اکبر و عباس و قاسم ، هر شهیدِ پرپرش حنجرِ خونینِ آغشته به خونابِ پدر وای از آن لحظه هایی که کشیده معجرش در رهِ دینِ برادر ، دو پسر تقدیم کرد هرگز از آن دم نزد ، از شرمِ مولا ، بیم کرد مکتبِ دنیا و دینش ، یک حسینش بود و بس خطّ ِ سرخِ عاشقی سربرگِ آن تقویم کرد شمر... محبوبِ خدا را سر برید و... دیده است خنجر از پشتِ سرِ او می کشید و... دیده است اسب ها بر زخمِ خونینِ تنش می تاختند مادرش افتان و خیزان می دوید و... دیده است وای از آتش زدن بر خیمه های اهلِ آن هتکِ حرمت بر حرم ، با هجمه ی نامحرمان تاختن از هر طرف بر کودکان و اهلِ بیت وای از آن ، وای از آن ، وای از آن اَلأمان وای از نیزه که در رأسش حسینش کاشتند هر قدم را پشتِ آن با ناله بر می داشتند پا برهنه در بیابان ، خسته و زخمیّ ِ تیغ جای سالم در بدن ها قاتلان نگذاشتند وای از بازار و از گرداندن و آن اشک و آه وای از زینب ، از آن شب ها و از شامِ سیاه وای از تشت و شراب و تَرکه های خیزران وای برآن ، وای بر آن ، وای بر آن اشتباه آسیه مرادپور (خاتون)
•| |• 📷 با همین اشک ها، سیل بپا می‌کنیم و خرد میکنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده... ✍ ✨خِیـٰـالِ وَصـْـلْ @KhyaleVasl
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک بیتِ محتشم همه‌ی روضه می‌شود چون وصفِ کاملی‌ست زِ میدانِ کربلا "بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید" "خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا" 🏴🏴
4_5913226860493279551.mp3
9.98M
روضه یعنی چشم های عبّاس وقتی تیر به مشک خورد فَوَقَفَ العَبّاس مُتحیَّرا...😭💔
نَفَسِ اُمّ بَنین، عَلقمه بی‌تاب شده آب از شرم تَرَک‌های لَبَت آب شده همه دخترکان دربِ حرم جمع شدند دیر کرده است عمو، دِل شَرَر اَرباب شده
35.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هرچه آب از تشنگی گفت او دم از ارباب زد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دگر اهل حرم میر و علمدارم نمی‌آید... 😭😭😭💔💔💔🥀🥀🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خاطر رقیه پاشو فقط اباالفضل یااباالفضل اقا فقط نگهی جان خانم رقیه😭😭😭😭
دامن كشان رفتی.mp3
1.85M
دامن كشان رفتی دلم زیرو رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد 🎤 #️⃣ #️⃣ #️⃣ 🔸 پیشنهاد دانلود
در عقل نمی‌گنجد این نکته که در عالم لب تشنه کسی مانَد با مَنصبِ سقایی! ✨🥀
تا زمین آمد ببوید یاس را..... دید در چشم فلک الماس را.... آسمان هم خون چکان آغوش شد بالهای زخمی عباس را سیده محبوبه هاشمی زاده تاسوعای حسینی تسلیت عرض می کنم خدمت همه دوستداران خاندان عصمت و طهارت
عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد هرکه او را دید از دشمن فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی از دهانه افسار مرکب آویزان بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
سقّای حرم ساقیا وقت خروش است خدا همراهت اصغر تشنه خموش است خدا همراهت کودکان منتظرِ آب، به دستِ عباس مَشکِ خالی سر دوش است خدا همراهت لبِ اصغر تَرَک انداخته تا برگردی دل زینب چه به جوش است خدا همراهت تا رقیه نظرش سوی عمویش افتاد تیر، چشمش به عموش است خدا همراهت گذرت گر به دل آب فراتش افتاد آب، آنقدر چموش است خدا همراهت صورت ماه، درون دل آب افتاده ماه، خود خانه‌به‌دوش است خدا همراهت برق آب از نظرت یادِ حُسینت، هیهات شرم عباس بِروش است خدا همراهت مُسلِما گر نظری حضرت عباس کند دست او آب، بنوش است خدا همراهت ۲۴.۴.۱۴۰۳ لارستان