غزل غزل تنهاتر شدم که بعد از تو
برای گوشِ کرِ خلق، نغمهخوان شدهام
#امیرحسین_پورعزیز
اگر قرار است بيايى، بيا!
دل دل نكن
فقط طورى بيا كه هنوز هيچكس
چنين آمدنى را به خود نديده باشد!
#امیر_وجود
سرنوشت من و تو، قاعده را ریخت بهم
کوه شاید که به کوهی برسد، ما هرگز
#سیدامین_طباطبایی
فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشکِ ندامت شستوشو کردم
#شهریار
مرا مپرس که چونی بهر صفت که تو خواهی
مرا مگو که چه نامی بهر لقب که تو خوانی
#سعدی
گفتم چه چاره سازم، با عشقِ چارهسوزت؟
گفتا که چاره آورد این کارها به روزت
گفتم که سوخت جانم، در آتش فراقت
گفتا که کار خامست، باید جفا هنوزت
#فیض_کاشانی
هدایت شده از دیــــار شــعـــر
خدا کند من و تو در کنار هم باشیم
در این خزان پر از غم بهار هم باشیم
اگر که غرق در آشفتگی شدیم، ایکاش
کنار ساحل غمها قرار هم باشیم
همیشه خواستهام از خدا نگاهت را
تو هم بخواه که عمری نگار هم باشیم
بیا غزل بسراییم در ستایش عشق
بیا غزالِ دلم! شهریار هم باشیم
چه خوب میشود ای نازنینِ شیرینم
همیشه همدم و همراه و یار هم باشیم
بیا که راز درون را به بوسه فاش کنیم
و تا ابد من و تو رازدار هم باشیم
جمعه ۲۹ تیر ۱۴۰۳
#جواد_محمدی_دهنوی
بی تو قطعا روزهای شاد من بسیار نیست
بعدطوفان چون گذشته زندگی سرشار نیست
عاشقت بودم شکستم را پذیرفتم ولی
مثل جنگی نابرابر فاتحی در کار نیست
گاه تنها اشتباه آدمی وابستگی است
قاب عکس کهنه هرگز جزئی از دیوار نیست
من به تنها ماندن عادت داشتم از ابتدا
رفتنت حالا بجز تکرار یک تکرار نیست
شهر متروکم غریبه از چه میترسانیام
زلزله در شهر ویران حاصلش آوار نیست
#آذر_امامی
اگر که آخرِ این داستان بهم بخورد
خدا نکرده اگر بینمان بهم بخورد
تویی مقصر این قصه چون که رفتنِ تو
سبب شده ست که یک آشیان بهم بخورد
عجیب نیست که طوفان به پا شود وقتی
دو ابرِ غم زده در آسمان به هم بخورد
همیشه عشق چنین ساده شکل میگیرد
دو چشم عاشق اگر ناگهان به هم بخورد
تو خوبِ مطلقی و من بدم؛ چه خواهد شد
اگر تعادل و نظم جهان بهم بخورد
که نظم گیسوی من چون سکوت گندم زار
شبی به دست تو بایک تکان بهم بخورد
صدای خندهی ما در اتاق گم بشود
به یمنِ عشق، دوتا استکان به هم بخورد
#مرضیه_فرمانی