eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
چاره ی گرما فقط:... گویند وقتی طاقت از گرما شود طاق باید سفر کردن به سوی گلشن و باغ باید که بیرون رفت با اسکندر و سام یا با نوید و احمد و داوود و اسحاق باید خریدن یک دوتایی هندوانه وقت سفر تا باغ با یاران مشتاق از طالبی هرگز نباید بود غافل با هندوانه طالبی گردیده سنجاق تا شربتی یخ بانوان آماده سازند باید که دستورات لازم گردد ابلاغ منظور من باشد از این دستور،خواهش البته یک لبخند هم می گردد الحاق باید که آب یخ مهیا کرد در پارچ جوری که حق یخ به خوبی گردد احقاق آن آب یخ را در درون دبه ای ریخت زان پس شود در گونیِ نمناک قُنداق تا پای تا زانو رها سازیم در آب باید کنار جویِ آبی کرد اُتراق نه هندوانه ،طالبی ،نه شربت و آب نه هر چه که بر آن" خنک کُن" گردد اطلاق ما را نمی سازد خنک هنگامِ گرما باید که پایان داد بر این بحث و شلتاق باید فراهم کرد سنگ و خار و هیزم زان پس اجاقی ساخت با یک آتشِ چاق چون ما یقین داریم در گرمای بالا چیزی نمی چسبد به جز یک چاییِ داغ!
بداهه سرایی شاعران گروه چکاوک وطن‌پور: حرف تورا زدند و غزل اختراع شد مردم به پات خیر العمل اختراع شد مهمان‌خدا: مانند چشم های تو چیزی ندیده ام تا اینکه کندوان عسل اختراع شد اندیشهٔ سبز: عاشق شد و به چشم و سرش کوفت ناگهان این‌گونه بود کورِ کچل اختراع شد وطن‌پور: ما که کچل شدیم ولی بعد ما بدان جذاب لعنتی دغل اختراع شد اندیشهٔ سبز: تا قلهٔ ملاطفت و معرفت دوید ظرف مرام پر شد و یل اختراع شد راهی ===: آدم سپس سبیل بلندی گذاشت و بابا به اتفاق شمل اختراع شد وطن‌پور: ضرب المثل شدیم که مردیم بی اجل با یک نگاه ضرب الاجل اختراع شد از غیر بس سروده ام و بی محل شدم دیدم تورا و تاج محل اختراع شد دنیا رسید به همگان حد اکثرش ما آمدیم حداقل اختراع شد... جواد محمدی دهنوی: خیلی بزرگ بود از اول دماغ من شکر خدا اتاق عمل اختراع شد راهی ===: زخم کنایه های تو از بس به دل نشست یکباره رخ نمود و دمل اختراع شد لک العتبی: با ناز راه رفته که می لرزد این زمین حال زمین بد است و گسل اختراع شد راهی === ما را ملال آدمیان کرد چون ملول آن‌گاه سازمان ملل اختراع شد مهمان خدا‌: ترسیدم از شکار تو با دام عاشقان هاتف بگفت نترس بدل اختراع شد جواد محمدی دهنوی: از بس‌که چپ نمود در آغوش دیگران آیینه‌ای برای بغل اختراع شد جواد محمدی دهنوی: بهر کتک‌زدن به خری چون نتانیاهو یک چوب نیم‌سوز و دکل اختراع شد محمد رحیمی: بس پای کوه ریزه خور شعر می شویم برخاست طبع و ذوق قلل اختراع شد
از خمار می گرانی می‌کند سر بر تنم تا سبک گردم، سبوی باده بر دوشم گذار!
« من دل نفرین ندارم پس دعایت می‌کنم: بعد من دلداده‌ی یاری شوی مثل خودت.. »
3.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هربار زدی طعنه به ویرانی من مرهم نشدی به چشم بارانی من از گرمی لبخند خدا می‌بینی مرداد شده فصل غزلخوانی من
تو سهمِ دیگری بودی و من درگیرِ رویایت  خجالت می‌کشم از دل، که عمری بازی‌اش دادم
جای دنجی در میانِ آرزوهای مرا جستجو کن سر بزن بنشین و تا پایان بمان...
  چه کسی شانه کند بعد تو گیسوی مرا !؟
صلی الله علیک یا امام سجاد دلش همیشه در این سالها پر از غم بود برای او همه ی ماهها محرم بود به محض دیدن آب روان به هر سویی بساط روضه یِ سنگینِ او فراهم بود همیشه پیش نگاهش به هر طرف می رفت نمایِ تازه ای از روضه ای مجسم بود به سینه داشت از آن خاطرات کوهی زخم که تا همیشه ی دوران بدون مرهم بود بدون سر پدرش را شناخت در مقتل نشانه های تنش گرچه سخت مبهم بود میان اشک، تنش را به خاک تیره سپرد چه روزها که گذشت و دلش در آن دم بود به لحظه هایی وداعی غریب جان علی دچار تلخ ترین لحظه های عالم بود امامِ خم شده قامت، شکسته دل یک عمر به فکر قامت ماهی شکسته درهم بود
چشمان توست مقتل منظوم کربلا... -مجتبی خرسندی 🌿
6.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در حسرت یک زیارت و اشک و دعا از دور شدم همسفر با شهدا اینجا ز تو عشق می‌رسد دیگر هیچ ای معدن الطاف و هدایای خدا
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار