eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی تفسیرهای سست قرآن را عوض کردی جز با دعای تو یقین دارم نمی آمد ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی گفتی حسین... آنگاه جریان را عوض کردی گفتی حسین و آتشی بر جان او افتاد گفتی حسین و حال رَیّان را عوض کردی پیش از تو بوی تربت از ایران نمی آمد تا آمدی عطر خراسان را عوض کردی راحت می‌آید محضرت شاعر معذب نیست مولای من! تعریف سلطان را عوض کردی @abadiyesher
رسیدم باز سمتت با دلی از قبل شیداتر پناه آورده است انگار تنهایی به تنهاتر دوباره بوی باران میدهد صحن گُهرشادت چه رازی دارد اینجا می‌شود چشمان دنیا تر به هر سو می‌روم گنبد نمایان است و حیرانم! کدامین آسمان دارد ازین خورشید پیدا تر هنوز از دست‌هایت خاک دهسرخ آب می‌نوشد ز دریای کراماتت شده دامانِ صحرا تر قدم تا میگذاری چشمه جاری می‌شود هر جا مقامت بوده از فرزند ابراهیم بالاتر اگرچه شرم مانع شد سخن از تشنگی گوید ولی از شربتت کرده ابوهاشم گلو را تر @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کاش نسیم عشق، ممتد برسد توفیق زیارت مجدد برسد بسیار دلم برای آقا تنگ است من منتظرم قطار مشهد برسد م.بیرنگ @abadiyesher
1_6712682109.mp3
15.26M
وقت خداحافظیه خدا نگهدار گریه کنا سینه زنا خدا نگهدار سیاهی و شال عزا خدانگهدار چایی داغ روضه ها خدا نگهدار 🎤 🎛 #️⃣ 🍃🖤🍃😭
عمری‌ست که من دخیل این درگاهم در مرقد تو زائر بیت‌اللّهم با توشۀ اشک آمدم تا صحنت لبخند رضایت تو را می‌خواهم @abadiyesher
اگرچه صحن و‌سرای بهشت زیبا بود میان فوج کبوتر، کلاغ تنها بود سیاه بین تمام سفید و روشن‌ها میان چشم جماعت چقدر رسوا بود به روی پا که نه، با دل قدم گذاشته بود برای عالم و آدم در آن سرا جا بود بهشت روی زمین بود و بوسه‌ی خورشید به روی گنبد غرق طلای آقا بود میان اشک و تبسم دخیل بست و دلش کنار پنجره فولاد غرق نجوا بود کنار آهن نازک دلی که آغوشش گره‌گشای غم و غصه‌های دنیا بود غروب آمد و او بی‌خیال اطرافش هنوز غرق مناجات و در تمنا بود قیام کرده و در صف تمام زائرها و او نشسته، نماز دلش فرادا بود درست بعد سلامش، بلند شد از جا کسی که شامل لطف دم مسیحا بود چقدر صحن و سرای بهشت زیباتر صدای نغمه‌ی نقاره کشف معنا بود میان فوج کبوتر کلاغ تنها نه... میان بهت جهان، روی دست دریا بود @abadiyesher
غم ما پشت این در فرق دارد نگاه قلب با سر فرق دارد کبوتر رفت مشهد، تازه فهمید؛ کبوتر با کبوتر فرق دارد... @abadiyesher
دری به سوی حرم روبه روی من وا شد برای درد دلم سفره ای محیّا شد به عشق دیدن تو روح من حیات گرفت کبوترانه دلم پر کشید و احیا شد سلام حضرت سلطان، سلام چشمه ی نور سلام دادم و دیدم که چشم دریا شد من آن کبوتر زخمی نشسته بر بامت همین که دیدمتان زخم دل مداوا شد کنار مرقدتان جامعه که می خواندم دلم به شوق نگاهت عجیب شیدا شد کنار پنجره فولاد زائری دیدم دخیل بست دلش را و چشم بینا شد نه دعبلم، نه کمیتم، فقط گدای توام گدای کوی تو آقا عزیز زهرا شد غزل برای تو گفتن چقدر دشوار است نگاه لطف تو بوده که شعر زیبا شد @abadiyesher
کنار نام علی می شود رضا بنویسم حرم برای دل تنگ مبتلا بنویسم سلام شمس خراسان پناه قلب غریبان چقدر نذر تو از داغ کربلا بنویسم گره به لطف تو وا می شود همیشه و باید رئوف آل نبی را گره ‌گشا بنویسم زلالِ نور و پر از واژه‌های ناب و نجیب است تمام صحن و سرایت، من از کجا بنویسم!؟ به رفت و آمد زوار دلشکسته‌ی کویت از اوج مرحمت شاه با گدا بنویسم؟ نمی شود که همیشه برای شرح غم دل کلاغ باشم و از گنبد طلا بنویسم میان این همه آدم تویی رفیق صمیمی مقام لطف تو فرمود بی‌ریا بنویسم مرا ببخش که هرگز برای قلب رئوفت نشد که در خور نامت دو خط ثنا بنویسم همیشه چتر محبت گشوده‌ای به سر من در استعاره چه می‌شد تو را خدا بنویسم @abadiyesher