eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.7هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
2هزار ویدیو
67 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
باز امشب غزلی کنج دلم زندانی‌ست آسمان شب بی حوصله ام طوفانی‌ست هیچ‌کس تلخی لبخند مرا درک نکرد های های دل دیوانه من پنهانی‌ست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌
امیدی بر جماعت نیست، می‌خواهم رها باشم اگر بی‌انتها هم نیستم بی‌ابتدا باشم چه می‌شد بین مردم رد شوی آرام و نامرئی که مدتهاست می‌خواهم فقط یک شب خدا باشم اگر یک بار دیگر فرصتی باشد که تا دنیا بیایم دوست دارم تا قیامت در کما باشم خیابان‌ها پر از دلدار و معشوقان سردرگم ولی کو آنکه پیشش میتوانم بی‌ریا باشم؟ کسی باید بیاید مثل من باشد، خودم باشد که بااو جای لفظ مضحک من یا تو، «ما» باشم یکی باشد که بعد از سالها نزدیک او بودن به غافلگیر کردن‌های نابش آشنا باشم دلم یک دوست میخواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید: «خانه را ول کن، بگو من کِی، کجا باشم؟» مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
درد داریم که این موقع شب بیداریم ورنه هر آدم سالم سر شب میخوابد..
گرچه او هرگز نمیگیرد ز حالِ ما خبر درد او هرشب خبر گیرد ز سر تا پای ما
بگو خیال تو شبها کمی به رحم آید قسم به جان عزیزت، هنوز بیدارم!
- لالا لالا گل ریحون دوتا فال و دوتا فنجون توي فنجون، تو لیلی تو خط فال، من مجنون لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه دیگه هیچکس تو این دنیا سر قولش نمیمونه لالا لالا گل خشخاش چه نازي داره تو چشماش پر از نقاشیه خوابت تو تنها فکر اونا باش لالا لالا شبه دیره بببین ماهو داره میره هزارتا قصه هم گفتم چرا خوابت نمی گیره
شبی دوباره و ای کاش های تکراری فدای چشم قشنگت هنوز بیداری؟؟
تو مى ترسانى ام از درد عشق اما نميدانى كه من آموختم از كثرت غم ها شمردن را ميان اين همه اشعار غمگين بر سر آنم بياموزم به انسان ها اصول غصه خوردن را
سکوت، مَرهَم این درد بی مداوا شد کسی نمی‌شنود، پس چرا کنم فریاد؟!
درس عشقم در کلاس چشم توآغاز شد بر دلم چنگی زدی وقتی که پلکت باز شد آمدم صیدت کنم عشق تو باریدن گرفت قلب تب دارم شکار دیده ی طناز شد♥️ 💐🌿💔
ديده ام خورشيد را در خواب، تعبيرش تويی خواب دريا و شب مهتاب، تعبيرش تويی زآن لب شيرين حوالت کن برايم بوسه ای ای که رويای شراب ناب، تعبيرش تويی گيسوانت را به گرد گردن من، حلقه کن اوست! ای که خواب پيچ و تاب، تعبيرش تويی خوب من! خواب ترا ديدن در اين در اين دنيای بد چون گل روييده درمرداب، تعبيرش تويی خواب ديدار تو و فريادهای من، که :آی! رفتم از دستت! مرا درياب! تعبيرش تويی  
در این دریا ... چه می جوینـد ماهی‌های سـرگردان؟ مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان ...! فاضل نظری