eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
که بر قراری با او..که من قرار ندارم ”چکار داری‌ام‌ آقا”...بگو‌ چکار ندارم کسی به جز تو کنارم..کجا نشسته در این شهر؟ که جز خیال تو‌ با هیچکس‌ قرار ندارم حصار می‌شود آغوش او تو را و‌ من اینجا به جز‌ دو زانوی ماتم‌در انحصار ندارم چقدر ریشه دواندی...چگونه می‌شود آیا که در هوای تو سبزم‌ ولی بهار ندارم مرا همین‌که به راه تو چشم‌ دوخته‌ام بس در انتظارم و هیچ از تو‌انتظار ندارم @abadiyesher
بانوی من! به بودن خود افتخار کن جشنی به افتخار خودت برگزار کن! بانوی کشور کلماتم غزل غزل سربازهای عاشق خود را قطار کن در سرزمین ابریِ افسانه های دور هر قدر خواستی دل عاشق شکار کن پاشو بخند شعر بخوان مست شو برقص! اصلاً به من چه من چه بگویم چه کار کن! بیمارم آه...نبض دلم را خودت بگیر طوفان شو و جهان مرا بیقرار کن با موی خود به باد مده باور مرا با چشمهات معجزه ای آشکار کن امشب شکسته ساعت ماه آفتاب من! فکری برای عاشق چشم انتظار کن آه ای ستاره‌ی سحر سرزمین من! فکری برای این شب دنباله دار کن... @abadiyesher
هدایت شده از جزیرهٔ تنهایی
آسان، ره حق به گفتگو نتوان رفت بی رهبری علی، نکو نتوان رفت کردند بنای چارسو در ره دین غیر از یک‌سو ز چارسو نتوان رفت
هرشب از اَفغان من بيدار خلق، امّا چه سود آنكه بايد ناله ام را بشنود بيدار نيست... @abadiyesher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوب است که از زمان فراتر باشی در ذهن زمانه سایه‌گستر باشی یادت نرود که درشبیخون خزان همسنگر سروِ سبز باور باشی @abadiyesher
شاعر، شب است، زمزمه‌ات را زُلال کن با اضطراب‌های شبانه جدال کن آتش بزن به خرمنِ انديشه‌های خام فکری برای اين‌همه مضمونِ کال کن! شاعر! مقامْ هيچ به دردت نمی‌خورَد شاعر! شب است، زمزمه کن شعر و حال کن از راهِ ديگری که نشانِ تو می‌دهند پرواز تا نهايتِ خطّ‌ِ خيال کن طبعِ ملول، شعرِ شريفی نمی‌دهد شاعر به پاسِ آينه تَرکِ ملال کن در خلوتِ شبانه‌ی‌ حافظ چه می‌گذشت ؟ از آيه‌های روشنِ قرآن سؤال کن با تو چه کرده‌اند رفيقان ؟ چه می‌کنند ؟ شاعر حلال کن ... همگی را حلال کن ... @abadiyesher
در مدرسه از نشاطمان کم کردند از فرصت ارتباطمان کم کردند هر وقت به هم عشق تعارف کرديم از نمره‌ي انضباطمان کم کردند @abadiyesher
ای آنکه به شبهای من خسته چو ماهی یادی ز دل سوخته کن گاه به گاهی از ما مگذر ساده که این قلب شکسته در دام تو افتاده چه خواهی چه نخواهی حاجت به دو تا لشکر زلف تو نباشد تا دل بتوان بُرد به افسون نگاهی از عشق گذر کردی و انگار نه انگار من ماندم و دریای غم لایتناهی با رفتن تو قایق سرگشته‌ی احساس آهسته مرا بُرد به گرداب تباهی از گونه و چالت چو حذر کرد صد افسوس افتاد دل در به در از چاله به چاهی گر شاکی و هم متهمم لیک تو دانی جز عشق ندارد دل من هیچ گناهی آه ای قلم اشک فشان بس کن و او را آتش مکشان با شرر خسته‌ی آهی @abadiyesher
رباعی عطر حسن است و با خود آورده نسیم ری گشته بهشت با کریم بن کریم مانند زیارت حسین بن علی است پاداش طواف حرم عبدالعظیم @abadiyesher
یه کاربری محترمی هستن تو یه گروهی باهاشون هم‌گروهی هستم. گاهی جملات جالب و خوبی میذارن تو گروه. تصمیم گرفتم هر بار یه چندتاشون رو بذارم تو کانال‌ مثل اینا👇👇👇🌼🌼
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
یه کاربری محترمی هستن تو یه گروهی باهاشون هم‌گروهی هستم. گاهی جملات جالب و خوبی میذارن تو گروه. تصمی
🟡بعضی اوقات انقدر واست مهمه و هی نمیشه، مهمه و هی نمیشه، مهمه و هی نمیشه، که یهو میبینی بشه هم دیگه واست مهم نیست 🌼 🟡به زبان ساده می‌گویم: تلفن همراه، بی‌راهه‌ای‌‌‌ است که از رابطه‌ها، شبهِ‌رابطه می‌سازد. از رنج‌هایی که به دستِ خودِ بشر خلق شد. 🌼 🟡اگه با آب گرم دوش میگیرید و یک دفعه آب سرد میشه، شخص دیگه ای داره از اون آب استفاده می کنه! منظورم دوش گرفتن نیست...‌ 🌼 🟡سر تربيت و كلاس خانوادگيمه كه احترام ميذارم بهت، وگرنه تو كجا احترام كجا. 🌼 @abadiyesher