eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
95 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عمری کشیده نازِ نگاه تو را غزل برخاسته به حرمت عشقت به‌پا غزل این قاب‌ها برای نگاه تو کوچک‌اند باید سرود عشق تو را در فراغزل وقتی که در هوای تو درد و دوا یکی است هم درد من غزل شده و هم دوا غزل! من قول داده بودم عزیزم که بعد از این دیگر مزاحمت نشوم گرچه با غزل من را ببخش -اگرچه مقصر نبوده‌ام- پای تو را کشیده به این ماجرا غزل! گفتند ابتدا تو غزل را سروده‌ای اما سروده است گمانم تو را غزل این‌بار هم نشد بشود شاعری کنم؛ از من چقدر فاصله افتاده تا غزل تسلیم آیه آیهٔ قرآنِ چشم‌هات در پیشگاه عشق تو ما هیچ، ما غزل!
آبادی شعر 🇵🇸
#شبت_بخیر 💚
حالا شبت به‌خیر 😊🦋
با خنده دل دوست تصرف بکنید در کوچه ی همدلی توقف بکنید شور و شعف و نشاط و آرامش را هر صبح به یکدگر تعارف بکنید @abadiyesher
گفتند که ای امید جان! می‌آیی یک روز برای نصرمان‌ می‌آیی امروز بیا مقدمه لازم نیست داریم خبر که؛ ناگهان می‌آیی @abadiyesher
ای زلیخای محبّت تا گذشتی از دلم یوسفِ عقلم دو دستِ احتیاطش را بُرید... @abadiyesher
در یاد منی! حاجت باغ و چَمنم نیست جایی که تو باشی، خَبر از خویشتنم نیست @abadiyesher
اوایل عاشق هم بودیم، بعد از مدتی همدیگر را دوست داشتیم، حالا به هم احترام می‌گذاریم. 📚 پری فراموشی ‌ @abadiyesher
جمعه را با غزلی، چای و کتابِ شعری می‌شود بود، اگر تنگیِ دل بگذارد ...! @abadiyesher
بخوان دعبل بخوان قصیده، بخوان دعبل، کنار پنجرۀ فولاد بچرخ تا به سماع آیند، کبوتران حرم در باد بخوان نفس نفس اینجا تا گلاب گریه بیفشانم که بر ضریح تماشایت، ستاره دست تکان می داد بخوان «مدارس آیاتت» که قطعه قطعه دراندازد هزار ولوله در مشهد، هزار زلزله در بغداد پر از جراحت تاریخی، به خون حادثه گل پوشی دلت شقایق آتش نوش، بهار حنجره ات فریاد بخوان بخوان که نفس هایت، غزل کند کلماتم را در اقتدای گلوی تو، به سبک لهجۀ توفان زاد بچرخ، همهمه برپاکن وَ رقص نور تماشا کن بخوان قصیده بخوان دعبل، کنار پنجرۀ فولاد @abadiyesher
محبوب من، ‏ شما تنها گلِ من در این عالمید ‏شما نباشید، دنیا یک گلدان خالی است... @abadiyesher
" نور، از چشم من افتاده ست، در چشم شبت خیره کرده، کهکشان را، برق هردو کوکبت با زبان بی‌زبانی، ساده نیشم می‌زنی طالعم افتاده در برج قمر در عقربت در کنارم می‌نشینی، قندپهلو می شوم دوست می‌دارم، بنوشم چای با قند لبت کافرم کردی به پرهیز از خطوط قرمزت! مؤمنم کردی به موی مشکی لامذهبت « إِنَّ » با هر « عُسْرِ يُسْرًا » حکمت درد من است قسمت این بوده، بسوزم مدتی را در تَبت @abadiyesher