eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸
1.6هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
1.9هزار ویدیو
53 فایل
راه ارتباطی: @Hazrate_baran_786
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🖇 حافظ صبور باش که در راه عاشقی هر کس که جان نداد به جانان نمیرسد
ای چشمِ سخن‌گوی، تو بشنو ز نگاهم دارم سخنی با تو و گفتن نتوانم
نمی‌دانم کجایی یا که‌ای، آنقدر می‌دانم که می‌آیی که بگشایی گره از بندهای ما
🌱🖇 سر در هوای دوست اگر خاک شد چه باک می چرخد و به دامن آن یار می رسد
بگذار تا بگویم این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست..
🌱🖇 تعجیل کن بخاطر صدها هزار چشم ای‌پاسخ گرامی امن یجیب‌ها..!
همواره در برابر لیلی ، جنون کم است شیرین اگر تویی ، به خدا بیستون کم است تنها دلیل کثرت شاعر تویی ، ولی هر قدر شعر گفته شده تاکنون ، کم است ! .
بمن برگرد تا که تاروپودم دیدنی باشد تمام آنچه که هستم،و بودم دیدنی باشد درون سینه ام باید بماند چشم زیبایت که تا وقتی نفس دارم وجودم دیدنی باشد کمی ای عشق محکم تر بزن در گوشِ من سیلی که بین رنگ ها باید "کبودم" دیدنی باشد! به من فرصت بده هنگام افتادن ز چشمانت شَوَم چون آبشاری تا فرودم دیدنی باشد! شبیه شمع خاموشم، که از چشم تو افتادم مرا آتش بزن،بگذار دودم دیدنی باشد اگر مُردم به من دستی بکش،تا اینکه تصویرم در آن دنیا به هنگامِ ورودم دیدنی باشد... نمی دانم! چرا باران تماشایی نبود آن شب؟ بدونِ چتر می رفتم "نبودم" دیدنی باشد...
من بیچاره بال و پر ندارم سری دارم ولی سرور ندارم به تنهایی خود خو کرده ام من به جز یادت دگر یاور ندارم تمام عمر من فصل خزان است درخت باغ زردم، بر ندارم بزن تک تک ورق این دفترم را به هر برگش به جز گوهر ندارم ولی امید دارم به وصالت فراقت را به دل باور ندارم
مهربانی می‌کنم ،با دل تبانی می‌کنم دسترنجم را زمانه، بی وفایی می‌دهد
نمیشد این دلم هرگز به هر افسانه ای راضی که گیرد این دل غمدیده را هردم به یک بازی...
هستیم دلخوش از هیچ ، هستیم دلخور از هیچ ما را نمانده حاصل ، غیر از دلی پُر از هیچ بی بهره از وجودیم ، همچون سرابِ صحرا ما چیستیم غیر از مُشتی تَبَلوُر از هیچ با نیستی رسیدیم بر هستیِ دو عالم جز ما کسی نسُفتست هرگز چنین دُر از هیچ
اندوه تو در شبانه روزم جاری است این حال مضارع من استمراری است با چشم تو انقلاب کردم دیدم جمهوری عشق گریه اش اجباری است
قلمت را بردار ... بنویس از همه‌ی خوبی‌ها ... زندگی ... عشق ... امید ... و هرآنچه بر روی زمین زیباست ! گل مریم ... گل رز ... روی کاغذ بنویس : زندگی با همه تلخی‌هایش زیباست !
پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی ...
نمی توانم از اين بغض بی اراده بگويم که با سواره چه حرفی منِ پياده بگويم؟ به آن که در دلش آبی تکان نخورده، چگونه از آتشی که نگاهت به جا نهاده بگويم؟ چه سود اگر که هوای تو را نداشته باشد؟ سرم کم از بدنم باد اگر زياده بگويم نه طاقتي که از آن چشم تيره، دست بدارم نه فرصتی که از اين حال دست داده بگويم پناه می برم از شرّ شهر بی تو به غربت به گوشه ای که غمم را به گوش جاده بگويم چه سخت منزوی ام کرده است عشق تو، بشنو: "دلم گرفته برايت، سليس و ساده بگويم" شاعر؟
دل شکسته ی ما از کسی نمی گیرد ... خوشا که تُنگ ترک خورده پر نخواهد شد
زمان زمان سکوت است و فصل فصل هرس دل شکسته ی خود را بریدم از همه کس
اینجا خرابه های دل آبـاد میشود هر دلشکسته درحرمت شاد میشود در ازدحام بغض که درگیر می شوم روحم دخیل پنجره فولاد میشود
به فکر ترجمه ی این دل شکسته نباش خودم زبان خودم را به زور می فهمم!
ز دو دیده خون فشاندم که نظر کنی، نکردی به رهِ تو خاک گشتم که گذر کنی، نکردی دمِ مرگ، هیچ دانی ز چه مانْد باز چشمم؟ ز تو بود چشمِ آنم که نظر کنی، نکردی چو نکرد یار رحمی، ز تو ای فغان! چه حاصل؟ ز تو بود امیدِ آنم که اثر کنی، نکردی ز نخست کردم ای دل، به تو شرح غمزه‌ی او خبرت ز فتنه دادم که حذر کنی، نکردی به وطن -«شریف»!- روزی که تو را نمانْد قدری به جز این نمانْد چاره که سفر کنی، نکردی .
درد دل را گر توانی نظم بخشی شاعری ما پر از درد دلیم، اما توان شرح نیست
ﺩﺧﺘﺮ خیام! ﯾﮏ ﺟﺮﻋﻪ ﺷﺮﺍﺑﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﺩﺯﺩﮐﯽ ﺑﺎﺑﺎ ﻧﻔﻬﻤﺪ ﺷﻌﺮ ِ ﻧﺎﺑﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﭘﺸﺖ ِ ﺩﺭ ِ ﭼﻮﺑﯽ ، "ﺑﻔﺮﻣﺎ"ﯾﯽ ﺑﮕﻮ ﺗﺸﻨﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﺍﺯ ﺳﻔﺎﻝ ِ ﮐﻮﺯﻩ ﺁﺑﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﺗﺎ ﻧﻠﺮﺯﻡ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻬـﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ِ ﻣﻮﻫﺎﯼ ِ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ِ ﺭﻭﺷﻦ ِ ﺧﻮﺩ ﺁﻓﺘﺎﺑﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﻧﻢ ﻧﻢ ِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ِ ﺍﻧﮕــﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻄﺮ ِ ﮐﺎﻫﮕﻞ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ِ ﻧﺴﯿﻤﺖ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺑﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﯽ؟ ﺯﺧﻤﻪ ﺑﺮﻣﯿﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺩﻝ ﭼﯿﻦ ﺑﻪ ﭼﯿﻦ ﺑﺎ ﺩﺍﻣﻨﺖ؟ ﺭﻗﺺ ِ ﭘﺮﺷﻮﺭ ِ ﺩﻑ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻭ ﺭﺑﺎﺑﻢ ﻣﯽ دهی؟ 🥀
‍ تو که رفتی من نیاورد شکست خم شد و از فرط غم و شکست تو که همه بر زخم دلم زدند سرو تنم مثل زرد شکست ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌