زورگویی همیشه هم بدنیست...
گاهی اوقات خواستنی هم میشود...
مثلا بگویی...
دوستت دارم...
و من بگویم همیشه باید داشته باشی!!!
🙊
#جواد_جعفری
خوشم آمد که هستی در کنارم
خوشت باشد به طعم لب انارم
خوشی دارم برایت ای عزیزم
بیا بالا کنارم چون چنارم
#سید_طباطبایی
در وصف قد بلندم گفتم😍😍
در رفته از دستم دوباره رشته ی کارم
نزدیک بود امروز بگویم دوستت دارم..
😅✌️
#ح_یگانه
جسارت است 😑
ببخشید 🙈
چیز 🤐
اممم 🤔
بانو! 😌
اجازه هست 😶☝
بگویم که.... 🙄
دوستت دارم؟ 🙊
#سید_مهدی_وزیری
🙊🙈🙈🏃♂🏃♂🙊
اول ِ صبحی
یک چیزهایی روی لبهایم
سنگینی می کند ،،
"دوستت دارم " که جیره ی هرروزت است و ...
لبهایت را بیاور .!
همین بوسه ..😘
#مریم_رضایی_حامی
اجازه هست بگویم که بی قرار توأم؟
تویی قرار دل من تویی تو دلدارم
اجازه هست؟ ببخشید دوباره می پرسم
اجازه هست بگویم که دوستت دارم؟
#علی_اکبر_اسلامیان
🍃🍃🍃
قرمزِ آبدار... لبهایت
طعمِ ترشِ انار... لبهایت
بگذارش به روے لبهایم
تا ابد برندار لبهایت
آنڪه بے ادعا درآورده
از قرارم دَمار، لبهایت
همگان چشم را خمار ڪنند
ڪرده اے تو خمار لبهایت
داروے ضدِ قند، چشمانت
قرصِ افتِ فشار، لبهایت
شیوه ے مصرفش بدین شرح است:
بعدِ شام و نهار... لبهایت_
را ببوسم؛ اگر افاقه نڪرد
توے بستر، سه بار، لبهایت
نازِ شستِ یدِ هنرمندِ
شخصِ پروردگارِ لبهایت
خالِ لب مینیاتورے ڪرده
تعبیه در ڪنارِ لبهایت
مانده ام ڪه چگونه مقدور است؟!
مانده ام توے ڪارِ لبهایت...
که مقامِ نخستِ عشوه گرے
مانده در انحصارِ لبهایت..!
#مهدی_صادقی_مود
♥️
زمستان و هوای گرم آغوش😍
گزارم لب به لبهایت کنم نوش🙈😅
شوی مست و بگویی شیطنت وار
چنان بوسم لبت گردی تو بیهوش😋😃
#بداههامین😁
کاش من یکسره در چشم تو پیدا باشم
همچو پیشامد ممکن به دلت جا باشم
نفسی باتو بمانم سر سجاده عشق
یوسفم بودی و من نیز زلیخا باشم
آن شبی که تو بیایی و زمان صفر شود
مو پریشان کنم و یک شب یلدا باشم
چو در آغوش تو باشم خبر از هیچ مگو
از همه خلق جدا ،تارک دنیا باشم
تلخی کام مرا شهد لبانت ببرد
تلخ و شیرین بشود لب به لبت تا باشم
شعر من شور بگیرد به لبت بوسه زنم
ساقی شهد لبت گشته و برنا باشم ....
با اینکه خلق ، بر سر دل مینهند پا
شرمندگی نمیکشد این فرش نخنما
بهلولوار ، فارغ از اندوه روزگار
خندیدهایم ! ما به جهان یا جهان به ما
کاری به کار عقل ندارم ؛ به قول عشق
کشتی شکسته را چه نیازی به ناخدا
گیرم که شرط عقل به جز احتیاط نیست
ای خواجه ! احتیاط کجا ؟ عاشقی کجا ؟
فرقی میان طعنه و تعریف خلق نیست
چون رود بگذر از همهی سنگریزهها ...
#فاضل_نظری
دلم برای تو و شعر تازه ات تنگ است
دلم هوایی آن لهجه خوش آهنگ است
من از خودم، به دلم میگریزم آری من
منی که عقل و دلم سالهاست در جنگ است
قبا به قد من ای عقل پابرهنه مدوز
برای قامت ما، این لباسها تنگ است
برای متهمان ردیف اول عشق
قبول مصلحتاندیشی و خرد ننگ است
هنوز پرسه زدن در نگاه او خوب است
هنوز سادگی چشم یار، خوشرنگ است
چه دیر میگذرد لحظههای آمدنش
همیشه عقربه انتظارها لنگ است
#حسین_منزوی
بس که جفا ز خار و گُل، دید دلِ رمیدهام
همچو نسیم از این چمن، پای برون کشیدهام
شمعِ طرب ز بختِ ما، آتشِ خانهسوز شد
گشت بلای جانِ من، عشقِ به جان خریدهام
حاصلِ دورِ زندگی، صحبتِ آشنا بُوَد
تا تو ز من بُریدهای، من ز جهان بُریدهام
تا به کنارْ بودیَم، بود به جا قرارِ دل
رفتی و رفتْ راحت از خاطرِ آرمیدهام
تا تو مرادِ من دهی، کُشته مرا فراقِ تو
تا تو به دادِ من رسی، من به خدا رسیدهام
چون به بهار سَر کند، لاله ز خاکِ من برون
ای گلِ تازه یاد کن، از دلِ داغدیدهام
یا ز رهِ وفا بیا، یا ز دلِ رهی برو
سوخت در انتظارِ تو، جانِ به لب رسیدهام
#رهی_معیری