eitaa logo
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
2.1هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
2.5هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
می خواهم از این آینه ها خانه بسازم یک خانه برای تو جداگانه بسازم یک خانه ی صحرایی بی سقف پُر از گُل با دور نمای پَر پروانه بسازم من در بزنم ، باز کنی ، از تو بپرسم آماده ای از خواب تو افسانه بسازم؟ هر صبح مربای غزل ، ظرف عسل ، من با نان تن داغ تو صبحانه بسازم شاید به سرم زد ، سر ظهری ، دم عصری در گوشه آن مزرعه میخانه بسازم وقتی که تو گنجشک منی ، من بپرم باز یک لانه به ابعاد دو دیوانه بسازم می ترسم از آن روز خرابم کنی و من از خانه ی آباد تو ویرانه بسازم ...
آبادی شعر 🇵🇸🇮🇷
دلتونم بخواد😌😌😌😌😏😏😉😉
ده سال پیرتر شدم از وقت رفتنت لعنت به هر که گفته که: «دوری و دوستی»
قرار نبود بگویم دوستت دارم امان از این چشم های دهن لق
به هوای تو تمنا شده ام می دانی گم شدم در تو و پیدا شده ام می دانی مثل تقویم ورق خورده و باطل شده ام غرق دیروزم و فردا شده ام می دانی بی خبر در پی یک حادثه ی گنگ و غریب چشم بر هم زده ام تا شده ام می دانی مثل یک شهر که در آتش اسکندر سوخت در بیابان دلم جا شده ام می دانی من هنوز از همه ی شهر شکایت دارم بین این قوم چه تنها شده ام می دانی ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌ ‌ ‌‌ ‌‌ 🦋🌺🦋
﷽ ━━━━💠🌸💠━━━━ چه غمی بیشتر از این که تو جایی باشی بشود دور و برت باشم و جرأت نکنم... ━━━━💠🌸💠━━━━
تقدیر چرا خواست بیایی سر راهم؟ یعنی چه که افتاد به چشم تو نگاهم؟ چشمان تو دیدم که شدم راهی دریا از رؤيت رويت شد اگر عاشق ماهم از حسرت حرفی که نشد با تو بگویم هر روز در آیینه تو را می کشد آهم یک سلسله زیبایی و یک رشته نجابت پیدا شده در نقشه چشمان تو با هم یا رومی روی تو و یا زنگی زلفت یک لحظه سفیدم من و یک لحظه سیاهم ابروی تو با غیرت و گیسوی تو گیرا آن رانده مرا از در و این داده پناهم امشب چقدر خوشه پروین شده روشن انگار نظر کرده به چشم تو خدا هم
🍃🌺🌺🌺 عَروس خـٰانه ی حـیدر! مبارکت باشد شروع زِنـدگی مشترک کنار عَلـــی... 🌺🌺🌺🍃
با نگاهت عاشقم کردی، دلم دیوانه شد خنده بر لب، شاعرم کردی، دلم دیوانه شد گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم؟ خنده بر این پرسشم کردی دلم دیوانه شد من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم ای زلیخا یوسفم کردی دلم دیوانه شد با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود ای تو باران، نرگسم کردی دلم دیوانه شد من بهارم یک به یک از بودنم کم میشود بگذر از این، عاقلم کردی دلم دیوانه شد
سنگ شکاف می‌کند در هوس لقای تو جان پر و بال می‌زند در طرب هوای تو آتش آب می‌شود عقل خراب می‌شود دشمن خواب می‌شود دیده من برای تو جامه صبر می‌درد عقل ز خویش می‌رود مردم و سنگ می‌خورد عشق چو اژدهای تو بند مکن رونده را گریه مکن تو خنده را جور مکن که بنده را نیست کسی به جای تو آب تو چون به جو رود کی سخنم نکو رود گاه دمم فرودرد از سبب حیای تو چیست غذای عشق تو این جگر کباب تو چیست دلِ خرابِ من کارگه وفای تو خابیه جوش می‌کند کیست که نوش می‌کند چنگ خروش می‌کند در صفت و ثنای تو عشق درآمد از درم دست نهاد بر سرم دید مرا که بی‌توام گفت مرا که وای تو دیدم صعب منزلی درهم و سخت مشکلی رفتم و مانده‌ام دلی کشته به دست و پای تو